آیا انسان از اصل گناهکار است؟س
گذشته از تأثیرات و قدرت مطلق شیطان
در ارتباط با گناه، آنطور که از اساسی ترین اعتقادات در جهان مسیحیت است، در کتاب مقدس، این امر به دو صورت دیگر بدین شرح تعریف شده است:س س
۱- در نقض شریعت
در نامه اول یوحنا فصل سوم:س
س "
۴
و هر که گناه را بعمل میآورد، بر خلاف شریعت
عمل میکند زیرا گناه مخالف شریعت است. "س این آیه ، به صراحت تاکید بر انجام شریعت
دارد و گناه را در عدم اجرای شریعت
می داند. بنابراین آیه، تحلیل برخی از تفکرات مسیحی مبنی بر آنکه عیسی انجام شریعت را باطل نمود، کاملن بی اعتبار است. این امر یک نسخه برداری غیرمتفکرانه از برخی سخنان پولس
است، بدون آنکه به جملات ماقبل و مابعد آن، شرایط، محیط و مخاطبین آن سخنان دقت شود. متأسفانه ترجمه های نادرست نیز به شدت بر این امر تاثیر گذاشته، بر روی حقیقت امر، پرده کشیده است، زیرا مفهوم واقعی سخنان پولس
در این ارتباط، به طرز صحیحی درک نشده است.س س ۲- بوسیله آدم ،حوا و شیطان
اغلب ِنحله های فکری مسیحیت، گناه را نتیجه جریانات رخ داده مابین آدم و حوا در بهشت می دانند و با توسل به آیاتی چون نامه پولس
به رومیان- فصل پنجم، تولید گناه به «یک انسان»
نسبت داده می شود.س س
"
۱۲
گناه به وسیلۀ یک انسان
به جهان وارد شد و این گناه مرگ
را به همراه آورد. در نتیجه، چون همه گناه کردند، مرگ
همه را در بر گرفت.
۱۳قبل از شریعت
گناه در جهان وجود داشت اما چون شریعتی در بین نبود گناه
به حساب آدمیان گذاشته نمیشد."س در این متن، پولس
از یک طرف، گناه
را مربوط به فقط یک نفر می داند که نتیجه آن، ایجاد پدیده مرگ
است. اما در کمال شگفتی در سطر بعدی می گوید: " در نتیجه، چون همه گناه کردند مرگ
همه را در بر گرفت ". کلمه «چون» به مفهوم «بر این اساس» می باشد. در صورتی که چنین اساسی در این متن وجود ندارد. اگر بگوییم منظور پولس
همان گناهان مربوط به ده فرمان است، پس نتیجه آن می شود که مرگ، تنها به دلیل گناه
آن یک نفر نمی باشد بلکه مربوط به گناهان هر فرد از ابنای بشر است و این امر خود به خود، قسمت اول این متن را از اعتبار ساقط می کند. این بدان مفهوم است که اگر دیگران گناه
کردند و بر آن اساس باید مرگ
را تجربه کنند، پس این امر، تنها به گناه آن یک انسان
مربوط نمی شود و هر کس مسئول اعمال خود می باشد.س در متن فوق به نظر می رسد پولس
در مورد انسان
اولیه یا همان آدم، صحبت می کند که از بهشت به زمین سرنگون شد. در چند آیه بعد، وی مرگ
را ناشی از گناه
همان یک آدم دانسته می نویسد:س س"
۱۵
اما این دو، مثل هم نیستند، زیرا بخشش الهی با گناهی که به وسیلۀ آدم به جهان وارد شد قابل مقایسه نیست. درست است که بسیاری به خاطر گناه
یک نفر مردند. "س البته در این مورد هیچگونه دلیل علمی و منطقی عنوان نشده است. زیرا طبق اعتقاد همه معتقدین به خدا، او هرگز کار عبث انجام نمی دهد و گناه دیگران را به گردن یک شخص بخصوص نمی اندازد و آنها را بخاطر آلودگی این فرد، تنبیه نمی کند. از آن گذشته، گرچه می توان این نظر پولس
را بطور دیگری تفسیر نمود، اما باید بیاد داشت که در هر حال این سخنان از پولس
است و نه از مسیح. بنابراین، حل این معضل را باید در جایی دیگر جستجو نمود.س س
"۱۴
با وجود این باز هم مرگ
بر انسانهایی که از زمان «آدم» تا زمان موسی زندگی میکردند حاکم بود حتّی بر آنانی که مانند «آدم»، از فرمان خدا سرپیچی نکرده بودند. آدم نمونۀ آن کسی است که قرار بود بیاید. "س در این قسمت در واقع ادعای یوحنا در باب سوم آیه چهارم نقض می شود. زیرا که وی گناه
را سرپیچی از فرامین شریعت می داند و پولس
مرگ
را نتیجه گناه می داند، ولی شگفت آنکه این تنبیه یا همان مرگ
بر افرادی که گناه نکرده بودند نیز موثر واقع می شود !س در اینجا سوالی که مطرح است اینکه آیا فقط آن یک نفر اولیه از شریعت
سرباز زده بود؟ زیرا طبق فرمایش یوحنا، گناه چیزی نیست جز نقض شریعت
و پولس
می گوید: «گناه
به وسیلۀ یک انسان به جهان وارد شد. و این گناه مرگ
را به همراه آورد».س در فصل دوم نامه اول یوحنا آیه دوم، اوضاع کمی پیچیده تر می شود. در این آیه می نویسد:س
س
"۱
ای فرزندان من، این را به شما مینویسم تا گناه
نکنید؛ و اگر کسی گناهی کند، شفیعی داریم نزد پدر یعنی عیسی مسیح عادل.
۲
و اوست کفاره بجهت گناهان ما و نه گناهان ما فقط بلکه بجهت تمام جهان نیز. "س در جهان مسیحیت عمدتن پذیرفته شده است که عیسی مسیح با خون خود بهای گناهان ما را پرداخته است.س
در نامه دوم پولس
به قرنتیان فصل پنجم آیه بیست و یکم می نویسد:س س "۲۱
زیرا او را که گناه
نشناخت، در راه ما گناه ساخت تا ما در وی عدالت خدا شویم. "س حال به تفسیر این آیه در همان منبع توجه فرمایید:س
س
"۲۱
زیرا خدا بار گناهان ما را بر دوش مسیح بی گناه گذاشت، تا ما بعنوان پیروان او، آنطور که مورد پسند خداست، نیک و عادل شویم."
س
( سند۵۴
)
س با در نظر گرفتن همه آنچه تاکنون مورد بررسی قرار گرفت، تفسیر ما در این باب چنین خواهد بود:س
س
"
زیرا او را که گناه نشناخت = برای اینکه او (عیسی ) که آلوده به گناه نبود ( گناه نکرد)،س
در راه ما گناه ساخت= (حتی ) با او نیز، در راه ما (مسیحیت ) مانند گناهکاران رفتار شد (زیرا طبق آنچه بر اساس کتاب مقدس مورد بررسی قرار گرفت، مرگ
نتیجه گناه
است). باید توجه داشت که در اینجا گفته شده است «در راه ما»، و نه « برای ما»،س تا ما در وی عدالت خدا شویم= تا ما از طریق او (عیسی )، (با بهایی که او برای بنیانگذاری این راه پرداخت)، بتوانیم اجازه یابیم (با پیروی از مسیح) تجسم عدالت خدا شویم و از طرف دیگر بدانیم که عدالت خدا همانطور که بر مسیح اعمال شد بر ما هم موثر واقع خواهد شد. "س
در این آیه در خوش بینانه ترین شکل آن، هرگز پولس
مدعی نشده است که عیسی با مصلوب شدن خود و خونی که از وی بر زمین ریخت، بهای گناهان انسانها
را پرداخته است. بلکه مفسر این آیه، آن را به سلیقه خود چنین تفسیر نموده است.س در نامه اول یوحنا فصل دوم در آیه دوم می نویسد:س
س
"۲
او کسی است که تاوان گناهان ما را داده تا خدا ما را هلاک نسازد؛ او با این کار، رابطهای دوستانه میان خدا و ما بوجود آورده است. او نه فقط برای گناهان ما، بلکه برای گناهان تمام مردم جهان فدا شد ."س
قبل از آنکه به تفسیر این آیه بپردازیم باید مقدمتن دانست که فرستادن هر خلقت خاصی
چون مسیح به زمین، در مقاطعی از زمان رخ می دهد که مردم آن سیاره به سمت و سویی رفته اند که در نتیجه آن، بار گناهانشان از حد و اندازه گذشته، تمام خط قرمزها زیر پا نهاده شده است و در اغلب اوقات با نام دین
به اعمالی ضد دین و خدا
مبادرت ورزیده اند و باعث گمراهی اکثریت مطلق مردمان نیز گشته اند. اثبات این امر در نکوهش های عیسی و برخی رسولانش در ارتباط با اعمال فریسیان و دیگر گروه های یهودی، کاملن مشهود است. بدیهی است اگر قرار باشد در چنین مقاطعی، مردم، مورد بازخواست قرار گیرند، هرگز نجات نیافته، همگی به ورطه هلاکت خواهند افتاد یا بعبارت ساده، طوفان نوح دیگری لازم می آید تا زمین را بروبد. از اینرو خدا
فرستاده خود را واسطه بخشش گناهان گذشته آن افراد تا آن زمان قرار می دهد. اما پس از آن، ایمانداران باید در اولین قدمها، با انجام حداقل، شریعت
مورد تایید آن دین
(ده فرمان موسی) به مرور به سطوح بالاتری از خداشناسی
دست یابند تا در انتها بتوانند به منزلی که عیسی مسیح در خانه پدر برای آنان مهیا نموده است راه یابند.س بنابراین، این جمله:
"
۲
او کسی است که تاوان گناهان ما را داده تا خدا ما را هلاک نسازد "
برای من بدین مفهوم است که خدا عیسی را در آن مقطع وسیله ای برای عفو گناهان بشر قرار داد تا بواسطه آن گناهان، نسل انسان
از بین نرود و امکان نجات وجود داشته باشد. بنابراین، مسیح " رابطهای دوستانه میان خدا و ما بوجود آورده است "
بدین مفهوم است که وی با آموزشهای خود و مسلمن پیروی ایمانداران از آن دستورات، رابطه گناه آلود میان انسانهای آن دوره با خدا، که خود را وقف، فقط ظواهر شریعت
و آیین های مذهبی کرده بودند و از امور باطنی غافل شده بودند را به رابطه ای بر اساس مهر و محبت تبدیل کرد، تا مردم دریابند که خدا عشق است نه تنفر.س فراموش نشود که در آن زمان، برخی از متشرعین، بعنوان بجای آوردن مراسم قربانی، کودکان بعضن شیرخوار خود را بر زمین می کوفتند و آنها را به هلاکت می رساندند. این امر در واقع، بخشی از قوانین خودساخته شریعت محسوب می شد.س
با درک عمیق آموزشهای عیسی می توان به این واقعیت دست یافت که با عشق می توان به خدا
رسید و نجات یافت، نه با انجام شرایع و آیین های مذهبی. اما متاسفانه خود کلیسای کاتولیک بیش از دیگر شاخه های مسیحیت به این امور می پردازد و برای آن ارزش قائل می شود.س از قسمت اول این آیه، یک جنبه شخصی نیز قابل استنباط است، زیرا به نظر می رسد که یوحنا زندگی خود را ملاک عنوان این ادعا قرار داده باشد. باید به یاد داشت که یوحنا تا قبل از ملاقاتش با عیسی، ماهیگیری خشن و زورگو بوده است که گویا دیگران از خشونت او در عذاب بوده اند. این فرد، حال با وضعیت روحی جدید خود، گذشته های خود را بیاد می آورد و درمی یابد که اگر عیسی وی را از نظر روحی تغییر نداده بود، وی در رابطه گناه آلود
خود با خدا
باقی می ماند و در این راه، هلاک می شد. در قسمت آخر این آیه، وی بیاد می آورد که عیسی مسیح برای نجات همه جهان، در واقع هر که به او بگرود، فرستاده شده است، لذا این ادعا را به همه جهانیان بسط می دهد.س بنابراین، پرداخت تاوان گناهان به این مفهوم نیست که هرچه گناه
در گذشته، حال و آینده انجام داده باشی و یا انجام دهی، بخشوده شده است، بلکه این بدان مفهوم است که وجود عیسی را خدا
امکانی جدید برای گناهکاران قرار داد تا اینبار با انجام آنچه مورد نظر اوست، در انتهای راه ، نجات یابند.س
در کتاب مقدس، در عهد عتیق، در فصل سوم پیدایش از آیه یازدهم، به طرز حیرت آوری هر کس گناه
خوردن میوه درخت ممنوعه را به گردن دیگری می اندازد.س س "۱۱
خدا پرسید: «چه کسی به تو گفت برهنه هستی؟ آیا از میوه درختی که به تو گفتم نباید از آن بخوری خوردی؟»
۱۲
آدم گفت: «این زنی که تو اینجا نزد من گذاشتی آن میوه را به من داد و من خوردم.»
۱۳
خداوند از زن پرسید: «چرا این کار را کردی؟» زن جواب داد: «مار مرا فریب داد که از آن خوردم.»
"س
قسمت بعدی این گفتگو و حکمی که به زعم پیدایش در عهد عتیق، خدا
برای حوا صادر می کند، احتمالن خوشآیند فمینیست
ها نخواهد بود. ولی در هر حال، این مطلب در آنجا چنین آمده است:س س
" و به زن فرمود: «درد و زحمت تو را در ایّام حاملگی و در وقت زاییدن بسیار زیاد میکنم. اشتیاق تو به شوهرت خواهد بود و او بر تو تسلّط خواهد داشت.»
۱۷
و به آدم فرمود:
«تو به حرف زنت گوش دادی و میوهای را که به تو گفته بودم نخوری، خوردی. به خاطر این کار، زمین لعنت شد و تو باید در تمام مدّت زندگی با سختی کار کنی تا از زمین خوراک به دست بیاوری.
۱۸
زمین خار و علفهای هرزه خواهد رویانید و تو گیاهان صحرا را خواهی خورد.»
"س
باید بیاد داشت که نه تنها در مسیحیت، بلکه در اکثر ادیان، آن مار را شیطان
می دانند که خود را بدان شکل در آورده بود. در برخی منابع، فرشته ای به نام لوسیفر که به علت سرپیچی از فرمان خدا رانده شد، شیطان
خوانده شده است.س دست آخر:س
س
" ۲۴ خداوند، آدم را از باغ عدن بیرون کرد و فرشتگان نگهبانی در طرف شرق باغ عدن گذاشت و شمشیر آتشینی که به هر طرف میچرخید در آنجا قرار داد تا کسی نتواند به درخت حیات نزدیک شود. "
س
حیرت آنکه خدا
قبلن به این نیاندیشیده بود که آن مار مکار ممکن است آن زن طماع را بفریبد و آن زن نیز آن مرد ساده لوح را !س
واقعیت این است که پذیرفتن چنین امری، ناقض حداقل یکی از صفات پایه ای خداوند، یعنی تسلط بر دانش اول و آخر است. بنابر این، به عقیده من، این داستان، روایتی مخدوش از یک علم کهنسال است که بخش اعظم آن در طوفان نوح از بین رفته و آنچه در پیدایش آمده، تمام داستان نیست .
به نظر می آید پس از فاجعه زیر و رو شدن سیاره زمین در طوفان مذکور، بازماندگان و یا احتمالن خود نوح، حقیقت واقعه را به زبان کودکانه برای کودکان بازمانده، مانند قصه های پدربزرگ، ارائه داده باشد تا بخشی از تاریخ پیدایش بشر از بین نرود. در جای خود، مختصرن به باز سازی آنچه حقیقتن اتفاق افتاده خواهیم پرداخت.س
پاسخگویی به دلیل اصلی معضلاتی چون گناه
و مرگ
از طریق کتاب مقدس
کار ساده ای نیست، زیرا از عیسی مسیح در این رابطه، گفتاری را نیافتم که نقطه پایانی به این قائله باشد، مگر آنکه بخواهیم به سفسطه متوسل شویم و یا ره به افسانه زنیم که در آن صورت این امر از بحث ما خارج است.س نتیجه کلی
در دانشگاه سیرکمال، هر فرد به تنهایی مسئول اعمال، نیات و گفتار خود تلقی می شود و در این رابطه، پاسخگوی منحصربفرد نیز، خود او می باشد. مقوله گناه
نیز در این دانشگاه، امری عادی و لازم محسوب می شود، زیرا یک روح
ناپخته بطور حتم، دیر یا زود، کم یا زیاد، از قوانین اولیه سرباز می زند و به اشتباه می افتد. این امر همان گناه
است، اما در روند سیرکمال
با روش های آموزشی، به تدریج که روح
پخته تر می شود، از شدت اشتباه او نیز کم می شود و به مرور با مشقتهایی که در دنیا با آن روبرو می شود، از یک طرف برای گناهان گذشته خود می پردازد و از طرف دیگر با درک مفهوم رنج، بر اثر ارتکاب خطا، به مرحله پختگی و کمال نزدیکتر می شود. از اینرو می توان نتیجه گرفت، خود خدا، کاملن از این امر که انسان
به گناه
آلوده خواهد شد واقف بوده است، از اینرو امکان ارتکاب به گناه
را اساس و پایه ای برای کسب کمال نوع انسان
قرار داده است. زیرا شناخت هر پدیده، از شناخت و درک ضد آن، امکان پذیر می شود.س