مقدمه
در بخش اول این مقاله در شماره پیش، چند آیه از کتاب مقدس را مورد تدقیق قرار دادیم و بر اساس گفتگوی عیسی مسیح با یکی از اساتید قوم یهود، سعی بر اثبات این امر نمودیم که عیسی، نه تنها از زندگی های متوالی
باخبر بود ، بلکه آن را درس میداد. حال در ادامه همان بحث، نکاتی دیگر در این رابطه، تجزیه و تحلیل خواهند شد و نقطه نظر گابریل دلان نیز مورد تدقیق قرار خواهد گرفت.س
تدریس زندگی های متوالی بوسیله عیسی مسیح
قبل از ارائه تفسیر دلان، لازم می دانم به مواردی در این راستا اشاره کنم، تا درک آنچه او در کتاب خود در مورد گفتگوی عیسی با آن معلم یهودی آورده، از دیدگاه دانشگاه سیرکمال
ساده تر شود.س مسئله دون به دون و یا همان زندگیهای متوالی، تا آنجا که در تواریخ عرفانی، قابل ردیابی میباشد، بوسیله عارفان و فرهیختگان علوم معنوی به نحوی از انحاء بیان شده است.س
در این رابطه، عمق گرایان و شاعران عارف، مقوله زندگیهای پی در پی را برای آنکه از تکفیر متشرعین در امان بمانند تا آنجا که ممکن بوده در لفاف شعر
و استعاره نهاده و آنرا با شیرینی ضرب المثل و با قافیه بافی زیبا و دلنشین به طالبین باریک بین، تحویل میداده اند. اما برخی از این اشعار بقدری پیچیده بیان شده است که فهم آن برای مبتدیان در امور معنوی، بدون تفسیر مطلعین که تعداد آنها همواره انگشت شمار می باشد ، غیرممکن بوده است.
س :برای مثال
گر پیر بوم وگر جوانم ره مختلف است و من همانم
یا
از خوردگهی به خوابگاهی وز خوابگهی به بزم شاهی .......
س
و یا
هرجا که نشاندیم نشستم وآنجا که بریم زیردستم (نظامی گنجوی)س
در این میان، شاعران بلندآوازه دیگری چون مولوی بی پرواتر به شرح این مقوله پرداخته و آنرا آشکار نموده اند.
س
از جمادی مردم و نامی شدم وز نما مردم ز حیوان سرزدم
.........
سراسر مثنوی و همینطور دیوان شمس، سرشار است از این قضایا.
س
متأسفانه پرچمداران شریعت اسلام
و کلیساهای مسیحیت یکسره با این امر به مخالفت برخاسته و هرگز این حقیقت را به رسمیت نشناخته اند. جدال و درگیری این افراد با عرفا، گویی پایان ناپذیر است.
س در جهان مسیحیت برخلاف آنچه مسیحیان، تحت آموزشهای کلیسا از چند قرن پیش به این سو، میپندارند، عیسی مسیح نه تنها کاملن به زندگیهای متوالی معتقد بوده، بلکه هرازچندگاهی، برحسب موارد، آنرا به حواریون خود و افراد مستعد نیز تعلیم میداده است. آنطور که از تواریخ برمی آید، کلسیای کاتولیک نیز در اویل کار، به این امر واقف بوده و آنرا تدریس مینموده است . گرچه در آن زمان یقینن، این امر بشکل هاله گونه و ابتدائی مطرح میشده، اما در هر حال، عدهای برگزیده از کشیشان فلسفه گرا و ژرف نگرتر، زندگی روح در قالب بشری را مختص به تنها یک دوره نمیدانستند.س
گابریل دلان ( ۱۸۵۷ تا ۱۹۲۶) یکی از محققین برجسته فرانسوی قرن نوزدهم میلادی است که در امور علمی مربوط به روح، مطالعات و آزمایشات بسیاری به نام او به ثبت رسیده است. یکی از این تحقیقات در مورد دروسی است که عیسی مسیح در ارتباط با زندگیهای پی در پی، بطور شفاهی به حواریون خود میداده است.
س
لازم به ذکر است که گابریل دلان در کتاب خود هیچگونه سندی در مورد تاریخ تولد و مرگ، شخصیت و اهمیت تاریخی افراد ، آیه های مورد استناد و انجیلهای مربوطه و مطالب مورد ادعای خود ارائه نداده است، از طرف دیگر، نام ها در ترجمه فارسی، همه به فرانسه آورده شده است، از اینرو تا آنجا که توانستم، این افراد و نوشته های مورد بحث را شناسایی کرده، مترادف آن را معلوم نمودم. ضمنن آیه های مربوطه را نیز یافته ثبت کردم. برای اجتناب از مخلوط شدن نظرات من با نظریه گابریل دلان، سخنان دلان را داخل [....] آورده ام.س
دلان در کتاب خود به نام « بازگشت ارواح »
چنین مینویسد:
س
س[
ملت یهود هم به طور عموم معتقد به زندگیهای گذشته و بازگشت ارواح بوده اند. سنت ژاک (یعقوب. برخی او را برادر عیسی می دانند) که یکی از حوارین است میگوید:
س
س«الی(الیاس و یا ایلیا) در مراتب وجودی با ما تفاوتی نداشته. همان تکالیف و مقدراتی که برای او بوده، عینن برای ما هم همانها طابق النعل بالنعل مقرر بوده است، منتهی وقتی روح او در دنیا آمده، بواسطه دوره زندگانی قبلش به یک درجه خیلی عالی و کمالی رسیده بود که این مرتبه البته رتبه عالی و شامخ تری را دارا میگردد. » ]س
این قضیه که دلان از زبان سنت ژاک (یعقوب) تعریف میکند، در واقع باید گزارشی از کتاب یعقوب از سری کتب مقدس عهد جدید باشد . اما تنها جایی که یعقوب به الیاس اشاره می کند (آنطور که به نظر من رسید) تنها در فصل پنجم نامه خود در آیه زیر است:س
س
" ۱۷ الیاس دارای عواطفی مانند خود ما بود ولی وقتی از صمیم قلب دعا کرد که باران نبارد، سه سال و شش ماه در آن سرزمین باران نبارید، "
س
طبق آنچه دلان بدان اشاره دارد، منظور یعقوب از آنچه در باره مقام روحی الیاس می نویسد، باید در آیه بعدی همین فصل نهفته باشد:س
س
"۱۸ دوباره دعا کرد و باران بارید و زمین بار دیگر محصول به بار آورد."س
این امر نه تنها نشان دهنده زندگیهای متوالی روح
الی در روی زمین و در قالب بشری دیگری است، بلکه بیانگر حقیقتی بس عمق است که آنرا گردش مظهرات و تطابق مقامات روحی در زمانهای مختلف، و یا حتی در یک زمان واحد با یکدیگر مینامند. دلان در دنباله همان مقاله چنین ادامه میدهد:
س س
[
عقیده تجدید حیات یا بازگشت ارواح در تورات با یک طرز پنهان شدهای بیان شده، ولی در انجیل، خیلی روشن و ساده تصریح و به سهولت از مباحث ذیل میتوان یقین کامل بوجود آن، حاصل نمود. ملت یهود، علی الظاهر رجعت الی (الیاس یا ایلیا) را به دنیا، قبل از میلاد میدانستند و به همین علت چنانچه در انجیل هم تصریح دارد، معتقدین به عیسی از رجعت الی (الیاس یا ایلیا) سئوال نموده، از وی جواب میشنوند که: "الی سابقن آمده، ولی مردم او را نشناختهاند و بدلخواه خود با او رفتار نموده اند".
ش
انجیل نویس مزبور میگوید که حوارین عیسی در این موقع چنین ادراک کردند که مقصود از الی که عیسی میگوید، همان ژان (یوحنا) بوده است.
]س
ویژه گی الی، ایلیا یا الیاس در آنست که وی از پیامبر قوم یهود
است که از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. نام و شرح حال او و معجزاتش در اکثر کتابهای عهد عتیق، برای مثال در کتب پادشاهان و ملاکی آمده است.
س در ارتباط با پیشگویی در مورد ظهور مجدد الیاس (الی یا ایلیا) در کتاب ملاکی از کتب مقدس عهد عتیق فصل چهارم می نویسد:س
س
"۵ اینک من ایلیای نبی را قبل از رسیدن روز عظیم و مَهیب خداوند نزد شما خواهم فرستاد. "س
در اکثر نِحله های فکری در یهودیت
و مسیحیت، ظهور مجدد الیاس را زمینه ساز ظهور عیسی موعود می دانند. اما در کتاب دوم تواریخ از کتب مقدس عهد عتیق مشاهده می شود که کورش می گوید:
س س
"۲۲ و در سال اولِ کورش، پادشاه فارس، تا کلام خداوند به زبان ارمیا کامل شود، خداوند روح کورش، پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامی ممالک خود فرمانی نافذ کرد و آن را نیز مرقوم داشت و گفت: ۲۳ «کورش، پادشاه فارس چنین میفرماید: یهُوَه خدای آسمانها، تمامی ممالک زمین را به من داده است
و او مرا امر فرمود که خانهای برای وی در اورشلیم که در یهودا است بنا نمایم. پس کیست از شما از تمامی قوم او؟ یهُوَه خدایش همراهش باشد و برود.»"س
این قضیه در کتب دیگری از عهد عتیق چون عزرا فصل اول نیز مورد تایید قرار گرفته و در اشعیا فصل ۴۴ در آیه ۲۸ تا جایی پیش رفته است که خدا از کورش با لفظ «او شبان من است»
نام برده است.
س
با این وصف که برخی از محققین
یهود، کورش را مسیحا (ماشیا) می نامند باید گفت احتمالن مسیح موعود به آن شکلی که ادیان ابراهیمی می پندارند، بارها ظهور نموده و مامورتش را نیز به انجام رسانده است.
س و اما اگر حدس و گمان حواریون در مورد آنکه الی یا همان الیاس، ژان (یوحنا) است صحیح باشد، این امر، مشکل بزرگ و اساسی مابین هرسه دین اسلام
، خصوصن مذهب شیعه ، مسیحیت و دین یهود را در مورد ظهور مجدد مسیح حل خواهد نمود. در این حال، مسیح موعود همان عیسی مسیح است و مسیح دیگری به آن صورت که برخی مسیحیان و شیعیان می پندارند ظهور نخواهد نمود. لازم به یادآوری می باشد که بسیاری از متفکرین مسیحی، بر اساس گزارش انجیل متی، یحیای تعمید دهنده را الیاس (الی یا ایلیا) می دانند که در اینصورت ادعای فوق مورد تایید قرار می گیرد.س باید توجه داشت که در اعتقاد عرفای طراز اول، آنچه مسیح موعود نامیده می شود، در واقع مآموری است که در هر دوره، ظهور نموده، به وظائف خود عمل می نماید و پس از مدت تعیین شده، جای خود را به دیگری می سپارد.
س
در ادامه ، دلان می نویسد:س
س [
در موقع دیگری که در طی عبور، به مرد نابینای مادرزاد گدائی مواجه میشوند از عیسی راجع به آن شخص سئوال مینمایند، آیا ارتکاب معاصی این مرد یا والدینش سبب شده که او کور متولد گردد؟
س
از این سئوال معلوم میشود که همراهان عیسی بدوره زندگانی دیگری معتقد بودهاند که تصور ارتکاب گناه برای او قبل از تولد نمودهاند و عیسی هم بدون اینکه از سئوال آنها تعجب کرده یا بخواهد آنها را از اشتباهی (که اگر فرضن در این مورد مرتکب شده باشند) بیرون بیاورد یا خود را عاجز از تصحیح اشتباه آنها بداند جواب میدهد:س
س
" کوری این مرد به واسطه ارتکاب گناه او و یا به علت گناهان پدرانش نیست، بلکه جهاتی دارد که باید مربوط به قدرت کامله الهی دانست"
(سند 52)
]
س
دلان در کتاب خود توضیح بیشتری در این مورد نمی دهد. اما تفسیر ما در مورد آیه فوق کمی عمیق تر خواهد بود از آنچه او عنوان داشته است.
س
در ترجمه انگلیسی و آلمانی این آیه، به ترتیب از جملات زیر استفاده شده است:س
س
« but that the works of God should be made manifest in him»
س
و
س
«Werke Gottes offenbar würden an ihm»س
که در فارسی به مفهوم «کار خدا بر او آشکار شده است (در او ظاهر شده است)» استفاده شده است.س
احتمالن هدف از چنین ترجمه ای، آن بوده است که با استفاده از کلمات کلیدی «قدرت» ، «کامله» و « الهی
» ، از تمرکز و توجه خواننده این آیه، در جستجوی دلیل واقعی این امر، ممانعت به عمل آید. زیرا با استفاده از این کلمات، قدرت کامل و بی نقص خدا، مانند یک سد بزرگ، جلوی افکار علت اندیش را می گیرد و ضمنن در شخص ایماندار، این ترس را ایجاد می کند که هرچه بوده، خواست خدای پرقدرت است. پس تفکر در این امر که دلیل واقعی آن چه می باشد ممنوع!
س در اینجا عیسی دلیل بروز این نقص عضو را مربوط به قدرت کامله الهی ، و یا طبق ترجمه های آلمانی و انگلیسی آن، به علت خواست خدا می داند و حواریون نیز ظاهرن خود را محتاج به دریافت توضیحات بیشتری در این رابطه نمیبینند و گابریل دلان نیز نظری در این ارتباط ندارد، اما با در نظر گرفتن آنچه در فصل بعدی کتاب « تفسیری متفاوت از کتاب مقدس»
آمده، می توان این قدرت کامله الهی را همان مشیت الهی دانست که مطابقت کامل دارد با کارمای
آن روح، در زندگیهای گذشته، احیانن غیر از آنچه حواریون برشمرده اند.
س برخی از منابع مسیحی، دلیل کور بودن این فرد و جواب مسیح در این ارتباط را چنین تفسیر می نمایند:س
س"دلیل نابینا بودن آن مرد آن نبود که او یا والدینش گناه یا خطایی مرتکب شده بودند. در واقع به دلیل گناه آدم، تمام نسل بشر ناکامل شدند. در نتیجه گاه با عیوبی همچون نابینایی به دنیا میآیند. "
(سند ۵۳)س
این نوع تفاسیر، گذشته از آنکه عدالت خدا را زیر سئوال می برد، از دیدگاه منطق نیز قابل حل و فصل نمی باشد زیرا، چرا باید گاهی کسی نابینا شود و گاهی کسی خوش صورت و خوش اندام؟سآیا خدا آن بالا! نشسته و تاس می اندازد؟س
واقعیت آنست که اگر وجود زندگی های متوالی به طریق سیرصعودی
را نپذیریم، لاجرم باید این نوع معضلات را به زیر فرش جاروب نماییم و یا به تفاسیر نابخردانه ای که فوقن ارائه شد بیاویزیم.
س قبل از آنکه به مقاله دلان بازگردیم، باید یاد آوری نمود که این بخش از انجیل یوحنا در بخش اول همین مقاله در شماره بیست و دوم، به دقت مورد بررسی قرار گرفته است. از اینرو در اینجا نیاز به بررسی مجدد آن نمی باشد و هدف فقط آن است که نظر گابریل دلان را در این مورد بدانیم.
س
او در ادامه مینویسد:
س
س
[
در انجیل سنت ژان (یوحنا) نیکودم (نیقودیموس)، در مورد عقیده به حیات آینده (زندگی دوباره) از عیسی سئوال میکند. عیسی مسیح جواب میدهد: "البته البته، بطور تحقیق به شما خبر میدهم احدی نمیتواند وصل به مبدأ شود مگر آنکه تجدید زندگانی حاصل کند (بارها به زمین بیاید)". نیکودم درست ملتفت معنای این مطلب نشده دوباره میپرسد: چه میفرمائید؟ آیا ممکن است یک شخص که به سن پیری رسیده، دوباره در رحم مادر خود قرار گرفته در مرتبهای دیگر تولد یابد؟ عیسی جواب میدهد: " البته البته، من به شما میگویم اگر کسی تجدید حیات نکند ممکن نیست بتواند داخل حوزه سلطنت خدائی شود. شما ابدن تعجب نکنید از آنچه به شما خبر میدهم. شما هم باید دوباره متولد شده حیات جدیدی بدست آورید. روح، آرزومند جائی است که مناسب اوست. شما هم حس میکنید ولی نمیدانید از کجا میآئید و به کجا میروید." (او مجددن سئوال میکند) آخر چگونه این قضیه عملی و ممکن الوقوع است؟ (مسیح جواب میدهد) " شما هم که از علماء و دانشمندان بنی اسرائیل هستید این مسئله را نمی دانید! "س
این قسمت آخر از جواب عیسی مسیح معلوم میدارد که خیلی برای او اسباب تعجب شده که یکی از دانشمندان بزرگ یهود معرفتی به بازگشت ارواح نداشته باشد................س
سنت ژرم
می گوید: " مسئله انتقال ارواح (بازگشت مجدد ارواح) مدتها مانند یک حقیقت سری و محرمانه به برگزیدگان و خواص تعلیم داده میشد و روی هم رفته این عقاید گرچه از طرف هیئت روحانیون مردود بود، ولی حتی در کلیساها و معابد هم بوسیله صاحبان ذوق سلیم و در طبقه فیلسوفان به دستیاری طلاب علوم مخفیه تعلیم داده میشد و چون اسرار به این و آن میرسید. " ]س پایان قسمت چهارم
(Karma)[1]