برخی نقاط کلیدی، در روانشناسی فروید
فرافکنی
[1] : در روانكاوی فرويد، به نسبت دادن خصايلی به سايرين اطلاق می گردد كه می كوشيم در خود سركوب كنيم.س درمان به روش فرويديسم آنست كه فرافكنی را كنار بگذاريم و درِ ضمير ناخودآگاه را به روی ضمير خوآگاه كاملن باز بگذاريم.س
تداعی آزاد :
فرويد از بيمار می خواست كه راحت دراز بكشد و هرچه به ذهنش می آيد بگويد.س
فرويد معتقد بود كه ما خاطره تمامی تجربه هايمان را در كنه ضمير خود نگه می داريم. وی می گفت كودك به گرمای بدن مادر نيازمند است كه اين «اصل لذت» را «نهاد» ناميد. وی عامل دوم را «اصل واقعيت» ناميد كه همان واقعيت دور و برمان است و عامل سوم «فراخود»
نام گرفت كه همان اخلاقيات تعليم داده شده از طرف پدر و مادر و اوليای مدارس و دیگران می باشد. همچنی وی وجدان را نيز بخشی از «فراخود» ناميد.س
فرويد «ضمير خودآگاه» را كوه يخی ناميد كه نوك آن سر از آب برآورده و «ضمير ناخودآگاه» و يا نيمه هوشيار را نيمه درون آب این كوه يخ دانست. وی هر چيزی را كه ما بتوانيم به ياد بياوريم، پيش آگاهی ناميد و اصطلاح ناخودآگاه را برای مسائل سركوب شده به كار برد.س
كنش پريشی[2]
:
فريد لغزش زبان و يا سهو قلم را بطوری كه حقيقت مكنون درون ذهن گوينده و نويسنده را معلوم سازد كنش پريشی نام نهاد.س
فرويد می گفت:
ميان انسان
و محيطش، پيوسته تنش وجود دارد و به ويژه تنش و يا تعارض بين غرايز و نيازهای انسان و خواسته های اجتماع.س فرويد را كاشف غرايز بشری می دانند . این درحالی است که، قرنها قبل از او، عرفا، غرايز انسانی و منشا آنرا شناخته و به مردم معرفی كرده بودند. فرويد معتقد بود كه نيازهای غريزی می توانند نهان يا تلطيف بشوند و اعمال ما را بی آنكه خود، آگاه باشيم، هدايت نمایند. وی كودكان را هم دارای غرايز جنسی می دانست. فرويد همواره می گفت: نظريه تكامل داروين و روانكاوی من , خودخواهی ساده لوحانه انسان را رسوا كرد!س
از بدو ارائه تعلیمات فرید تا به این ساعت، آنچه بر جهان روانشناسی
و روانپزشکی سایه افکنده، مفاد این تفکرات است که به فریدیسم شهرت یافته است. امروزه با دسترسی به تفسیرات و توضیحات جهانبینی استاد الهی، قادر هستیم، گوشه های تیره و تاریک این نحوه نگرش به روان
انسان را بطرز دقیق تر و عمیق تری مورد بررسی قرار داده، به شفاف سازی معقول آن بپردازیم. این امر مهم، در این سلسله مقالات روانشناسی به انجام خواهد رسید. در این راستا در شماره های پیشین نیز، به بیماری روانی فوبیا
پرداختیم و آنرا از دیدگاه دانشگاه سیرکمال
استاد الهی مورد تجزیه و تحلیل قرار دادیم. در این مقاله کوتاه، هدف آنست تا به برخی از نقطه نظرات فروید پرداخته، آنها را با اطلاعاتی که استاد الهی در ارتباط با ساختار وجودی انسان، در اختیار ما قرار می دهد، کمی عمیق تر آنالیز نماییم. در این ارتباط نباید فراموش کرد که فروید، آنچه در مورد روان انسان می گفت چیزی بود که از روی بنا و برحسب تجربیات و برخورد با بیمارها کسب کرده بود. بسادگی می توان گفت، فرید از مکانیسم حقیقی بعد کوانتمی یک انسان بی خبر بود، اما با این حال او توانست به برخی از مشخصه های روان، که در اعمال یک انسان تجلی می یابد، دست یابد و هرچند روبنایی، آنها را تشریح نماید.
س از آنجا که به زودی در بخش علوم تلفیقی، مبحث دوم: ایجاد موجودات در سیاره زمین، مقوله «روان» را بدقت تشریح خواهیم نمود، در اینجا فعلن از ارائه تعریفی مستقل، در تطابق با آموزش های استاد الهی، برای این منطقه انرژیایی، خودداری می شود.
س حال، برخی از نکات کلیدی روانشناسی فروید را که فوقن بدان اشاره شد، از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، مختصرن مورد تدقیق قرار می دهیم.س كنه ضمير :
گرچه در مطالبی که متفکران دیگر فرویدیسم ، در مورد «ضمیر» ارائه داده اند، سعی در تفسیر آن نموده اند، اما بعلت عدم دسترسی به اطلاعات پایه ای، مشکل چندانی در مسیر درک این مفهوم حل نمی شود. برای من در دانشگاه سیرکمال، ضمیر در این مفهوم که مورد نظر فروید بوده است، یک بانک اطلاعات می باشد که مانند هارد درایو کامپیوتر عمل می کند. این بانک، خود جزوی از سیستم بزرگتری می باشد که کارما[3]
نامیده می شود.
از اینرو، هیچ تفاوتی نمی کند که ما بگوییم، «کنه ضمیر» و یا بسادگی از لفظ «ضمیر» استفاده کنیم.س نهاد :
«اصل لذت» و یا «نهاد»، از دیدگاه ما در واقع به دو دسته زیر تقسیم می شود:س
س
۱ -اصل لذت معنوی، که در اصیل و خالص ترین شکل آن، کشش ما به مبدا خلقت
است.س س
۲ -اصل لذت مادی، که شامل همه کشش های غریزی ماست ، که از روح بشری
ناشی می شود. آنچه فروید در نظر داشت بیشتر بر همین بخش متمرکز است.س اصل واقعيت :
در اینجا بحث چندانی در بین نیست، زیرا همه آنچه ما بطور روزمره با آن برخورد می نماییم، می تواند در این رده قرار گیرد. تنها نکته آنست که، چون فرویدیسم به وجود نیروهای نامرئی، چه مثبت و چه منفی، اعتقادی ندارد، پس این فاکت مهم و تأثیرگذار را در نظر نمی گیرد. ما انسانها، نه تنها با واقعیات ملموس، بلکه با واقعیاتی، درگیر هستیم که غیر ملموس و غیرقابل روئیت می باشند.
س
فراخود :
فروید این اصل را، تعلیمات اخلاقی و آموخته شده از طرف والدین و اجتماع می دانست. در اینجا چون قرار نیست به بحثهای عمیق روانشناختی وارد شویم، لذا با همین مقدار تعاریف ارائه شده موافقیم.
س
وجدان:
فروید، وجدان را با همین تعریفی که در اذهان عموم مردم قرار دارد، جزوی از «فراخود»
می دانست. حال آنکه، طبق آموزشهای دانشگاه سیرکمال، وجدان یک سیستم
است، در روح ملکوتی، یا در حالت کلی تر، در یک خودیت حقیقی
قرار دارد که از دو بخش انرژیایی-اطلاعاتی، یعنی «روح ملکوتی»
و «روح بشری»
تشکیل شده است. اما بخشی از تعاریف فریدیسم، در این باره، می تواند قابل اعتنا باشد، زیرا سیستم وجدان، بشدت از تعالیم و آنچه از اجتماع دوروبرمان می آموزیم متأثر است.
س وجدان را یک سیستم نامیدیم، زیرا با تعریفی که برای آن، در قسمت اول، از مبحث اول علوم تلفیقی
ارائه داده ایم، منطبق است. این تعریف، بطور خلاصه چنین است:س س" سیستم، مجموعه ای است که با تغییر در داده هایی[4]
معلوم، یک یا چند خروجی[5] را ایجاد می کند. وجدان تنها می تواند متناسب با تأثیرات محیطی، نسبت به یک تصمیم اخطار دهد."س
س
ضمير ناخودآگاه :
برای ما در دانشگاه سیرکمال، ضمیرناخودآگاه، بخشی از بانک اطلاعاتی سیستم کارما می باشد که داده های آن، به دلیل وجود سدهای مختلف مابین خودیت و مغز، به سطح کورتکس مغز نمی رسد و ما عمدتن از آن اطلاعات بی خبر می مانیم.
س
ضمير خودآگاه :
بر طبق آنچه فوقن عنوان شد، آن بخش از اطلاعات بانک اطلاعاتی سیستم کارما
که به روان
منتقل شده و از آنجا به سطح کورتکس مغز هدایت می شود و ما از آن آگاه می شویم بخش خودآگاه ضمیر است.
س كنش پريشی :
همانطور که گفته شد، هدف، وارد شدن به مباحث طولانی فلسفی-روانی، برای تأیید و یا رد توضیحات فروید در این رابطه نیست. به همین دلیل فقط به کوتاهی، خوانندگان این سطور را به این امر توجه می دهیم که، هرآنچه سهون نوشته و یا گفته شود، لزومن بازتاب دهنده نهایی مکنونات درون ذهن نیست، بلکه این امر در اکثر اوقات، تخیله ناگهانی، از درون محدود فکر است. برای مثال ، همسایه شما بعلت سر و صدایی که بطور ممتد ایجاد می کند و مزاحم شما می شود، دائمن فکر شما را مشغول بخود نموده است و با برخورد با او، بدون آنکه قصد و یا هدفی از پیش تعیین شده ، در تخطئه اعمال او داشته باشید، ناگهان بر اثر انباشت انرژی، مقداری از این انرژی، که از حد، خارج شده است، از محوطه فکر به بیرون جهش می کند و سهون، جمله ای در نکوهش آن فرد، ایراد می شود. این پروسه را من « واپاشی انرژی منفی فکر» نام داده ام. بدیهی است در جهت مخالف نیز، «
واپاشی انرژی مثبت فکر
» نیز موجود است که این دومی، وسیله ای است برای سیرکمال
روحی. باید بیاد داشت در حال حاضر، کنش پریش به بیمارانی اطلاق می شود که دچار عدم سازماندهی فکری می باشند. بدیهی است این نوع کنش پریشی، مورد نظر ما نیست. زیرا این یک بیماری مستقل است که ممکن است ژنتیک باشد.س مسئله تنش و يا تعارض بين غرايز و نيازهای انسان با قوانین اجتماعی ، امریست صحیح و مهم که اساس و امکان تلاش برای کسب کمال روحی را برای نوع انسان مهیا می سازد.س
در مورد اینکه، فروید را كاشف غرايز بشری می دانند، می توان گفت، این یک کم لطفی بزرگ به همه فلاسفه و متفکران حقیقی می باشد که ماقبل و بعد از فروید در این باره اندیشیده و تفکرات خود را ثبت نیز نموده اند.
س
كودكان هم دارای غرايز جنسی هستند:
گرچه این مطلب صحیح می باشد، اما از آنجا که فروید، روح
را نمی شناخت و نمی دانست که روان
تا حدودی متأثر از روح است، از اینرو قادر به تشریح عمیق تر این مطلب نبود. البته فرق است مابین تشریح علمی و یا فلسفه بافی در مورد یک مطلب خاص. با این حال، باید توجه داشت که هدف ما در این مقاله، بی ثمر و یا بی ارزش جلوه دادن تحقیقات و نظرات فروید نیست، بلکه هدف آنست که نشان داده شود، این یک امر طبیعی است، زیرا تا قبل از ارائه آموزش های استاد الهی
در مورد بعد کوانتمی یک انسان، قسمتهای تشکیل دهنده این بعد، ابزار و بخشهای مختلف هر کدام از این دو بعد، و نحوه تعامل آنها با یکدیگر، اطلاعات منسجم، علمی و کاملی در این مورد در دسترس نبوده است.
س در مقالات آتی، دربخش علوم تلفیقی، قسمت دیگری از کتاب «زیست شناسی بعد دوم» که پروسه های دومینانسی را در بر میگیرد، را ارائه خواهیم داد و طی آن، غرایز جنسی کودکان و تغییراتی که در خودیت واقعی، باعث بیدار و فعال شدن این غرایز می شود، توضیح داده خواهند شد.س به داروینیسم و اشکالات آن از دیدگاه دانشگاه سیرکمال، در مقالات آتی پرداخته خواهد شد.
س
پایان
لغات متن
[1] Projection))
[2] Parapraxis))
[3]Karma
[4] Input
[5] Output