دنیای روح
قسمت سوم
مرگ، اندوه و تسلی
انکار و پذیرش
ادامه ی زندگی پس از فقدان کسی که انسان دوستش دارد، یکی از سخت ترین امتحانات است، همه می دانیم که فرایند تحمل اندوه بازماندگان، شامل گذر از مراحل شوک اولیه ، مقابله با ناباوری، خشم، افسردگی و بالاخره رسیدن به نوعی پذیرش است.هر یک از این مراحل آشفتگی عاطفی، از نظر مدت و شدت، متفاوت است و ممکن است از چند ماه تا چند سال طول بکشد. از دست دادن عزیزی که با او رابطه ی عمیقی داشته ایم ، می تواند باعث چنان یأسی شود که احساس کنیم درون گودالی بی انتها سقوط کرده ایم ، جایی که فرار از آن ممکن نیست ، زیرا ظاهرا مرگ
، پدیده ای نهایی و قطعی است. در جوامع غربی ، اعتقاد به این که مرگ پایان همه چیز است ، مانعی در روند بهبود بازماندگان است غرب چنان فرهنگ پر جنب و جوشی دارد که در آن امکان از دست دادن ماهیت انسانی،غیر قابل تصور است. مرگ
یکی از اعضای محبوب خانواده ، به نمایش موفقیت آمیزی می ماند که در اثر فقدان یکی از بازیگران اصلی، دچار بی نظمی شده باشد . گویی سایر بازیگران دست پا می زنند که متن نمایشنامه را تغییر دهند. پر کردن خلائی که در اثر فقدان آن بازیگر به وجود آمده است، روی نقش های آتی بقیه ی بازیگران تأثیر می گذارد. در اینجا یک دوگانگی وجود دارد، زیرا وقتی روح ها خود را در دنیای روح برای زندگی جدید آماده می کنند، می خندند به این که برای نمایش بزرگ بعدی در روی کره ی زمین تمرین کنند، آنها می دانند که تمام این نقش ها موقتی اند . در فرهنگ غرب ، ما در زمان حیات برای پذیرفتن ذهنیت مرگ
آماده نمی شویم، زیرا گمان می رود که مرگ پدیده ای لاعلاج و غیر قابل تغییر است.س به تدریج که پیرتر می شویم،هراس از مرگ ما را رنج می دهد و می فرساید . گویی پدیده ی مرگ
همواره در زندگی ماست واعتقاد ما در باره ی چگونگی پس از مرگ هر چه که باشد، مرگ در تاریکی سایه ها کمین کرده است.س در مسافرت هایی که برای ایراد کنفرانس و بحث در باره ی زندگی پس از مرگ می رفتم ، برایم تعجب آور بود که کسانی باعقاید بسیار سنتی مذهبی ، بیشتراز همه از مرگ می ترسیدند . برای اکثر ما، ترس از مرگ، ناشی از ناشناخته بودن آن است. غیر از کسانی که تجربه ی نزدیک مرگ را داشته اند، یا به وسیله ی هیپنوتیزم به زندگی قبل بازگردانده شده اند، مرگ جسم شان در زندگی دیگری را به خاطر آورده اند و مشاهده کرده اند، برای سایرین، مرگ
به صورت یک راز و معما باقی مانده است. هنگامی که مرگ خودمان فرا می رسد، یا شاهد مرگ دیگری هستیم، این تجربه، دردناک، غم انگیز و ترسناک است. افراد سالم و همچنین افرادی که به شدت بیمارهستند، نمی خواهند در باره ی مرگ صحبت کنند. به این ترتیب، فرهنگ ما با بیزاری و وحشت به مرگ نگاه می کند.س در قرن بیستم ، تغییرات زیادی در نگرش افراد نبست به زندگی پس از مرگ به وجود آمده است. در دهه اول قرن ، اکثر مردم بر این عقیده سنتی بودند که تنها یک بار زندگی می کنند . تخمین می زنند در ثلث سوم قرن بیستم، در ایالات متحده ی آمریکا ، حدود چهل درصد افراد به بازگشت روح و زندگی های متوالی اعتقاد پیدا کرده اند. این تغییر نگرش، پذیرش مرگ را برای افرادی که معنوی تر شده اند و از ابهام در مورد پدیده ی مرگ
فاصله گرفته اند، آسان تر کرده است .س یکی از معنی دار ترین جنبه های تحقیق من در خصوص دنیای روح، این است که بفهمیم روح هایی که زندگی خاکی را ترک می کنند، چه احساسی از مردن خود دارند و چه طور سعی می کنند باز ماندگان خود را تسلی دهند. در این بخش از کتاب ، امیدوارم بتوانم به احساسی که از مرگ عزیز خود، عمیقا در درون تان دارید صحه بگذارم و تأکید کنم که این احساس، تنها یک فکر یا خیال واهی نیست. کسی که دوستش دارید حقیقتن نرفته است. ضمنا نکته ای را هم که راجع به دو قسمت شدن روح در فصل اول کتاب اشاره کردم، در نظربگیرید .س
هنگامی که برای زندگی دوباره به جسم جدید می آیید، بخشی از انرژی شما در دنیای روح باقی می ماند. وقتی عزیز شما می میرد و دوباره به خانه ی اصلی اش بازمی گردد، شما در همان زمان ، با بخشی از انرژی خود که در آن جابجا گذاشته اید، منتظر او هستید . این انرژی برای تماس با روح هایی که باز می گردند در آن جا ذخیره می شود. یکی از نکات مهمی که از این تحقیقات برایم آشکار شده این است که مونس های روحی در واقع هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند.س
در قسمت های بعدی خواهیم دید که چه طور روح ها از بعضی روش ها ، برای بر قراری ارتباط با عزیزان شان استفاده می کنند. این روش ها ممکن است بلا فاصله پس از مرگ به کار رود، کاربرد زیادی داشته باشد. به هر حال روحی که جسم خاکی را ترک می گوید، مشتاق است به طرف خانه اش در دنیای روح حرکت کند ، زیرا غلظت کره ی زمین، انرژی اش را کم می کند. هنگام مرگ، روح به طور ناگهانی آزاد می شود. در عین حال اگر نیاز داشته باشد ، می تواند از دنیای روح مرتبا با روح های روی زمین تماس برقرار کند.س
تعمق توأم با آرامش و مدیتیشن ، تماس با روحی که جسمش را ترک کرده است، تسهیل می کند و به آگاهی بازماندگان حساسیت بیشتری می بخشد، برقرارکردن ارتباط با دنیای روح، نیاز به پیام کلامی ندارد. صرف برداشتن سد تردید باز کردن ذهن، حتی در نظر گرفتن این امکان که عزیز از دست رفته هنوز هم وجود دارد و حاضر است، به فرایند تسلی و خلاصی از اندوه کمک کند میسر می شود.س
روش های درمانی روح ها
اولین گزارش مربوط به یک روح پیشرفته به نام تامانوست، که در حال گذران دوره ی کارآموزی است تا شاگرد راهنما بشود. او به من گفت «هزاران» سال است که من در کره ی زمین به دنیا می آیم و می میرم و فقط چند قرن است که واقعا فهمیده ام چه طور الگو های افکار منفی را تغییر دهم و باعث آرامش افراد شوم شوم. این گزارش از آن جا آغاز می شود که تامانو لحظات پس از مرگ ناگهانی اش را در پایان یکی از زندگی های قبلی اش شرح می دهد.س
( دکتر ن = دکتر نیوتن)
گزارش
۱
سوژه:همسرم حضور مرا احساس نمی کند. در حال حاضر به هیچ وجه نمی توانم با او تماس بر قرارمان.س
دکتر ن:چرا؟س
سوژه: اندوه شدید بر او مستولی شده است. آلیس از کشته شدن من آن قدر شوکه و کرخت شده است که نمی تواند انرژی مرا احساس کند.س
دکتر ن: تامانو، آیا این وضعیت، پس از مرگت در زندگی های قبل هم پیش می آمد، یا فقط آلیس دچار چنین حالتی شده است؟س
سوژه: بازماندگان، پس از مرگ عزیز یا بسیار آشفته، یا کاملا بی حس می شوند. در هر دو صورت ، دریچه ی ذهن شان بسته می شود. وظیفه ی من این است که بین فکر و جسم آنها تعادل ایجاد کنم.س
دکتر ن: در این لحظه روح تو کجاست؟س
سوژه: زیر سقف اتاق خواب مان.س
دکتر ن:می خواهی او چه کند ؟س
سوژه: از گریه کردن دست بردارد و افکارش را متمرکز کند. او باور ندارد که من هنوز زنده ام. بنابر این تمام الگو های انرژی او در یک توده ی درهم وحشتناک قرار گرفته اند. چه وضعیت نا امیدکننده ای . من درست پهلوی او هستم و او نمی فهمید !س
دکتر ن: آیا تو در این لحظه دست از تلاش بر می داری، آن جا را ترک می کنی و به دنیای روح می روی؟س
سوژه: این کار برای من آسان ترین راه حل است، اما برای آلیس نه. من او را آن قدر دوست دارم که نمی توانم در این حال ترکش کنم. آن قدر می مانم تا اوحداقل احساس کند کسی در اتاق با اوست. این اولین اقدام من است. بعد از آن می توانم برایش کارهای بیشتری انجام دهم.س
دکتر ن: چه مدت از مرگ تو می گردد؟س
سوژه: تقریبا دوسه روزه است.مراسم کفن و دفن به پایان رسیده است حالا می توانم آلیس را تسلی دهم.س
دکتر ن: تصور من این است که راهنمایت منتظر است تو را تا خانه ات در دنیای روح همراهی کند.س
سوژه: (می خندد) من به راهنما ی خودم به نام (ای آن)[۱]
اطلاع داده ام که مدتی منتظر بماند ...البته این اطلاع لزومی نداشت . او همه ی اینها را می داند. خود (ای آن) بود که اینها را به من آموخت!س
این گزارش ، نمایانگر گله متدواولی است که از روح های تازه آزاد شده می شنوم. بسیاری از آنها به کاردانی و مصممی تامانو نیستند، با این حال، اغلب روح ها علیرغم اشتیاق رفتن به دنیای روح، تا عملی در جهت تسلای بازماندگان عزادارشان نکنند، سطح ستاره ای زمین را ترک نخواهند کرد. من گزارش تامانو را خلاصه کردم که فقط نشان دهم، چطور با القای اثر آرامبخش انرژی روحی اش بر الگوی انرژی درهم ریخته آلیس، توانست او را از اندوه رهایی بخشد.س
دکتر ن: تامانو، ممنون می شوم اگر مرا با روشی آشنا کنی که برای کمک به همسر غم زده ات آلیس بکار بردی.س
سوژه: بسیار خوب، من با گفتن این شروع می کنم که آلیس مرا از دست نداده است. (نفس عمیقی می کشد). ابتدا رگباری از انرژی ام را مثل چتر روی سر تا کمر آلیس می ریزم.س
دکتر ن: اگر من مثل یک روح، کنار تو ایستاده باشم، این انرژی به چه شکل خواهد بود؟س
سوژه: (لبخند می زند) مانند ابری به شکل پشمک.س
دکتر ن: این انرژی چه می کند؟س
سوژه: این انرژی پوششی از گرمای ذهنی به آلیس می دهد، که آرامبخش است. باید اذعان کنم که من در این کار کاملن ماهر نیستم، اما ظرف این سه روزی که از مرگم می گذرد، پوشش محافظی از انرژی روی آلیس قرار داده ام تا گیرندگی و قدرت پذیرش او را بالا ببرم.س
دکتر ن : که اینطور! می بینم که کارت را با آلیس شروع کرده ای. بسیار خوب، تامانو، حالا چه می کنی؟س
سوژه: برای شروع، جنبه هایی از وجودم را از میان انرژی محافظ او عبور می دهم، تا نقطه ای که کمترین مقدار گرفتگی را دارد احساس کنم.(مکث) من آن نقطه را در طرف چپ سر و در پشت گوشش پیدا کردم.
س
دکتر ن: آیا این نقطه اهمیت خاصی دارد؟س
سوژه: آلیس دوست داشت گوشهایش را ببوسم(خاطرات نقاطی که نوازش شده اند ، معنی و مفهوم دارند ) به محض اینکه سوراخی را ببینم که در طرف چپ سر او باز شده است ، انرژی ام را تبدیل به اشعه نیرومندی می کنم و از آن ناحیه در او نفوذ می کنم .س
دکتر ن: آیا همسرت فورن آن را احساس می کند؟
س
سوژه : آلیس ابتدا از یک تماس خفیف آگاه می شود، ولی این آگاهی به علت ناراحتی او از میان رفته است. سپس قدرت این اشعه را زیاد می کنم و افکار عاشقانه و محبت آمیز به سوی او می فرستم .س
دکتر ن:آیا این کار موثر واقع می شود؟س
سوژه :(با خوشحالی ) بله ، آلیس برمیخیزد. من شکل نوینی از انرژی را ردیابی میکنم که از او ساطع می شود که دیگر تاریکی ندارد . به این ترتیب وضع احساسی اوعوض می شود....دیگر گریه نمی کند.......به اطرافش نگاه می کند ......وجود مرا احساس می کند. لبخند می زند. در این هنگام می فهمم که موفق شده ام با او تماس بگیرم.س
دکتر ن: آیا کار تو به پایان رسیده است؟س
سوژه:او حالش خوب خواهد شد .حالا وقت آن رسیده است که من بروم. من مواظب او خواهم بود ، اما می دانم که او از این ناراحتی خلاص خواهد شد. این خوب است ، چون مدتی سرم شلوغ خواهد بود.س
دکتر ن: آیا معنای حرفت این است که دیگر با آلیس تماس نخواهی گرفت ؟س
سوژه:(دلگیر شد) البته که اینطور نیست ! هر وقت به من احتیاج پیدا کند با او تماس خواهم گرفت. او عشق من است.س
پایان قسمت سوم
...............................................................
لغات متن:س
[1]Eaan
...............................................................
برگرفته از کتاب «سرنوشت روح»س
نویسنده: دکتر مایکل نیوتن
کد مقاله در آرشیو فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان:س
Nkdhd v,p-rslj s,l-lväT hkn,i , jsgd