سوالات سالهای ۲۰۱۸ تا پایان ۲۰۲۳ کلیک کنید
دوستان عزیز، از این به بعد پاسخ به سوالات به زبانهای غیر فارسی در سایت پژوهشکده به همان زبان مربوطه انتشار خواهد یافت. با سپاس
۲۰۲۴ & ۲۰۲۵
۲۰۲۵
دوستان عزیز!ز
بزودی در سایت های فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی و عربی پژوهشکده، یک بخش با نام « پاسخ به سوالات تخصصی در مورد مطالب کتاب زیست شناسی بعد دوم » ایجاد خواهد شد.م
جمعه ۱۷ اسفند ماه ۲۵۸۳ باستانی | هفتم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
دوستان محترم، از چند روز پیش، بعد از پخش یک سریال مذهبی که گویا روایت گر جریانات صدر اسلام است، در شبکه های عربستان صعودی، تعداد زیادی ما را تحت فشار قرار داده اند تا نظر خود را در مورد محتوای این سریال عنوان کنیم.
امروز پس از آنکه فرصتی نسبی دست داد، تصمیم گرفتم تا یک بار برای همیشه، از دیدگاه خود به این رخداد ساده که می رود تا به یک مشکل اساسی دیگر تبدیل شود پاسخ بدهم. این پاسخ همه نقطه نظرات همه دوستانی که در این مورد سوال فرموده اند را شامل می شود و دیگر لازم نیست تا همه سوالات، مجددن در اینجا بازتاب یابند.
پاسخ
با درود بر همه دوستان
قبل از هرچیز لازم است بگویم که به سه دلیل تا به امروز از پاسخ دادن به این جریان طفره رفته ام:
اول آنکه یک پروژه مهم را در دست داشتم که مسکوت گذاشتن موقتی آن ممکن نبود.
دوم آنکه می دانستم که در این رابطه باید بر حقایق اصیل تاریخی سرپوش بگذارم و یا آن را کم رنگ و در حاشیه عنوان کنم تا این یا آن عده دلخور نشوند. زیرا به گفته شاعر: ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم
سوم آنکه این سریال را ندیده ام و قصد دیدن آن را هم ندارم. زیرا من اساسن یک آینده نگر هستم و نمی خواهم در گذشته، آنهم گذشته مذهبی که یک امر اعتقادی می باشد و باید در درون قلب هر کس لانه داشته باشد، خود را اسیر کنم.
ببینید، همه پژوهشگرانی که در امور تاریخی و بطور عمیق تر در تاریخ ادیان کار کرده اند، می دانند که از ابتدای ایجاد دین اسلام تا جدا شدن علنی شیعه از بدنه این دین، تا به امروز، به علت روایت های افراطی و غیر واقعی از هر دو طرف، جنگهای بسیار خونین و مخرب در اقصی نقاط جهان بوجود آمده است. منظورم ایجاد گروه های افراط گرای اسلامی از هر دو مذهب شیعه و سنی می باشد که هم در درون خود به کشتار دست زدند و می زنند و هم با ادیان دیگر به مخاصمه خونین برخاسته اند.
امروزه با پیشرفت چشمگیر تکنولوژی، همان مخالفان افراطی این صنعت که آن را نیزه شیطان برای کور کردن مسلمانان می دانستند، از آن سود جسته، روایت های خود را به تصویر می کشانند. این در عمل بدان مفهوم است که جنگ شیعه و سنی در دو بعد میدانی (سخت افزاری) و سایبری (نرم افزاری)، از حدود چهل و پنج سال پیش شدت گرفته است.
در این رابطه اگر از فراز و نشیب های این درگیری ها در دوران گذشته چشم پوشی کنیم، شاهد آن هستیم که از زمان تشکیل یک دولت اسلامی از نوع شیعی بسیار تندرو در ایران، با سخت گیریهای کاملن بی مورد که روز بروز بر شدت آن افزوده شد و به ارتکاب به جنایاتی بر علیه بشریت انجامید، نه تنها ایران، بلکه همه مناطق خاورمیانه را به آتش کشاند. از آنجا که این جنایات تحت نام اسلام، شیعه و بزرگان این مذهب به انجام می رسید و می رسد، رفته رفته مردمی که اکثریت مطلق آنها به این مذهب علاقمند بودند، از آن دل بریده و به مرور به مخالفان تند و آتشین آن مبدل شدند. این جنایاتی که تحت نام الله و اسلام و شیعه در جریان است، در بیش از چهار ده گذشته چند نتیجه ملموس داشته است که دو مورد از مهم ترین آنها عبارتند از:
۱- ایجاد آتئیسم در ایران که در حال حاضر رو به افزایش است.
۲- ایجاد بی اخلاقی و نابودی عرفیات جوانمردانه ملی که در طول تاریخ ایرانزمین رواج داشته اند.
لو رفتن روزانه انواع اختلاس های نجومی، انتشار فیلم های روابط جنسی مرد با مرد (لواط) و یا با زن شوهردار و بعضن در اداره، سختگیری خشونت و مرگبار بر علیه زنان و دختران ایرانی مخالف حجاب اجباری و ایجاد انواع خفقان سیاه، اجبار و شستشوی مغزی به فرزندان این مردم برای پذیرفتن اجباری ریتوالها و روایت های مذهب شیعه و مانند آن، تخریب زیرساخت های صنعتی و فروپاشی اقتصادی، همه و همه باعث شکستن سد اعتقاد و نابودی اخلاقیات شده است.
نتیجه ای که از این قسمت می توان استخراج نمود آن است که، به نظر می رسد ایجاد حکومت اسلامی و استقرار آن در ایران، سبب شروع نابودی شیعه و در کل، دین اسلام بوده است. مذهبیون تندرو در ایران شعار می دهند: "هر که با آل علی درافتاد، ور افتاد" ، در این مورد، اگر با عینک این افراد به قضیه نگاه کنیم، باید گفت:
"با این حساب منتظر نابودی خودتان باشید، زیرا این شما بودید که با حماقت خودتان، بر اساس آنچه توضیح داده شد، به گفته خودتان، با ال علی در افتادید و این مقوله را در نظر مردم خوار و خفیف کردید. "
به عبارت ساده، شما " تندباد کاشته اید و اجبارن ساعقه برداشت خواهید نمود."
این افراد تندرو، به گفته شاعر با ارزش ایرانی: ... چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
در این ارتباط، یک موضوع مهم دیگر که مربوط می شود به نظم نوین جهان و هم اکنون در راه است اینکه، تعریف دین در این نظم، چنین خواهد بود:
- آنچه برای خودت نیک می دانی، برای دیگران هم همان را بخواه .
- آنچه برای خودت مضر می دانی و دفع می کنی، برای دیگران نیز مخواه و از انجام آن برای دیگران هم خودداری کن.
- آن حقیقت مطلق که بیگ بنگ را به حرکت انداخت و اکتیو نمود، در درون خودت می باشد، جای دیگری بدنبال آن نگرد.
به زبانی دیگر: "زندگی کن و اجازه بده دیگران هم زندگی کنند"
فراموش نکنید که ما در انتهای یک نظم کهنه و پوسیده در تمدن حاضرهستیم. بنابر این باید با یک نگاه رو به جلو، همه خرافات و درگیری های اعتقادی را بدور بریزیم. در این ارتباط، قانون اولویت به ما حکم می کند که مردم هر کشور و حاکمان آن، باید بدنبال رفاه و آسایش مردم خود باشند و اگر قدرت آن را داشتند، می توانند به دیگران، از کشورهای دیگرهم رسیدگی کنند.
در حال حاضر با در نظر گرفتن وضعیت اسفبار ایران و ایرانی، تنها راه نجات، یک ملی گرایی معتدل است. این بدان معناست همانطور که در مقاله «مانیفست پاتریوتیسم معتدل ایرانی» به شرح آن پرداخته ام، دو عامل اساسی دیگر که در طول تاریخ، مردمان یک مرز و بوم را با یکدیگر متحد نگاه داشته است، پخش ثروت ملی در میان مردم، از نوعی که کشورهای دمکراتیک اروپایی مشغول به انجام آن هستند و یا تزریق مسائل اعتقادی دینی به جامعه، از نوعی که حکومت مذهبی فعلی مستقر در ایران بدان آویخت، می باشد. نوع اول این اکت، از ابتدای آغاز بکار حکومت فعلی در ایران، وجود نداشته است و نوع دوم، بدست بی کفایت خود مذهبیون تندرو بر باد فنا رفت. با این حساب تنها چاره نجات آن کشور باستانی، ملی گرایی معتدل و هویت طلبی ملی می باشد.
در مسیر بررسی و بازیافت هویت بسیار غنی ایرانزمین، همراه با اجرای پروژه های متفاوت، از مدتها پیش در سایت انگلیسی و آلمانی پژوهشکده، بخشی را به تاریخ هنری و فرهنگی ایران اختصاص داده ام. در این سری مقالات که تا بحال دو مقاله به هر زبان انتشار یافته اند، به غیر از بازتاب مطالب فرهنگی ایران، نکاتی را از اشتباهات تاریخ نویسانی چون هرودت را هم زیر سوال برده آنالیز نموده ام. (مقاله انگلیسی: قسمت اول . قسمت دوم )، (مقاله آلمانی: قسمت اول. قسمت دوم )
همراه با این پروژه بسیار بزرگ و زمانبر، در یک داستان که احتمالن در قالب یک فیلمنامه ارائه خواهم داد، بخشی از تاریخ اشغال موقتی هندوستان توسط نادر شاه افشار و داستان عشق مابین پسر او و یکی از شازده خانم های گورکانی را به رشته تحریر در خواهم آورد تا مطالعه تاریخ برای جوانان نیز کمی دلچسب تر شود.
در انتها توصیه من به دوستان ملی گرای راستین و همه هم وطنانم، حتی جوانان مذهبی صرف، آن است که زمان آن فرا رسیده است تا از جدال حماقت آمیز در مورد تاریخ بسیار تحریف شده مذهبی، گذشته و با احیای هویت ملی خودمان، از حالت خمودگی ، افسردگی و سرخوردگی بیرون آمده، آماده بدست گرفتن سکان هدایت سرزمینمان بشویم و با آباد کردن آن و با دوستی متقابل با همه کشورهای جهان، نشان بدهیم که ما هم در این سیاره آبی رنگ حرفی برای گفتن داریم و با این رفتار خردمندانه خود، ادامه کار را برای نسل های آینده ایرانزمین راحت تر نماییم. این امر می تواند اگر بدرستی انجام شود، در نزد آیندگان به عنوان یک هدیه خارق العاده تلقی شود.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
جمعه ۱۷ اسفند ماه ۲۵۸۳ باستانی | هفتم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود به شما دوست عزیزم آقای تابش
باید عرض کنم که من متخصص روانشناسی رفتاری به ویژه در کودکان در آمریکا هستم. .... من ویدیوکلیپ های شما در مورد روانشناسی مدرن کودکان را در کانال یوتیوب شما دیدم و بررسی کردم و ضمن آنکه باید بگویم که مطالب جالبی آنجا مطرح شده است، اما مثالی که بتواند روش روان شناسان در مورد رفتار شناسی کودکان را رد کند ندیدم. چطور می شود یک موضوع جدید را به عنوان یک پارادایم جدید در روانشناسی کودکان ارائه داد بدون آنکه با مثال های علمی، پارادایم موجود را از میدان خارج نمود.
با سپاس و تشکر از شما دوست عزیزم
پاسخ
درود بر شما دوست عزیزم آقای دکتر....
فکر می کنم قبل از هر چیز باید از مطرح نمود این سوال، از شما قدردانی کنم، چون معتقدم چنین سوالات چالش برانگیزی می توانند راه را برای درک حقیقت باز نمایند. می دانید در واقع، هر چیز از ضد خود شناخته می شود.
حال برویم به بررسی مطلب شما.
اول آنکه: فکر می کنم رشته تخصصی شما همان Behavioralism است. در این صورت احتمالن شما از پیروان فکری محقق سرشناس، پیاژه هستید. در این صورت کار ما ساده تر خواهد بود.
دوم آنکه: اساس کار ما، رد نقطه نظرات دانشمندانی که در درازای تاریخ، در زمینه های مختلف زحمت های فراوان کشیده اند و نتیجه سلسله ای از تفکرات و آزمایشات علمی آنها، پارادایم های موجود در جهان علوم آکادمیک را فراهم آورده است، نمی باشد.
کاری که ما در حال انجام آن هستیم آن است که به دانشمندان بگوییم، دوران چشم پوشی از مسائل متافیزیک حقیقی، گذشته است و اگر شما بعد کوانتمی یک انسان را در نظر نگیرید، پاسخ های مناسبی برای سوالات بیشمار در زمینه های متفاوت علمی نخواهید یافت. پیشنهاد ما این است که:
" در این زمان که تعریف و تفسیر منطقی و مطابق با یافته های علوم آکادمیک، در مورد پدیده های غیر مادی موجود هستند، بیایید آزمایشات و تحقیقات خود را بر اساس تلفیقی از هر دو علوم، یعنی علوم آکادمیک که به بعد ظاهری پدیده ها می پردازد، و آموزه های استاد الهی که شامل ایجاد جهان هستی، خیلی قبل از بیگ بنگ، تا ایجاد موجودات در سیاره زمین می شود، بنا کنیم و به انجام برسانیم."
ما در بخش علوم تلفیقی در سایت های فارسی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی، اسپانیایی و عربی، در حال به انجام رساندن همین امر هستیم.
سوم آنکه: از من یک مثال خواسته بودید. گرچه در همان مقالات «روانشناسی نوزادان» نیز به موارد زیادی اشاره شده بود، اینک یک مثال در همان حوزه تحقیقاتی شما می آورم.
در یک بررسی در رفتار کودکان در آمریکا، تعداد معلومی (حدود پنجاه نفر) از کودکان پسر و دختر، حدود پنج ساله را شرکت داده بودند. در آنجا یک ظرف پر از شیرینی جات و شکولات هایی که برای کودکان فریبنده هستند را در مقابل هر یک از آنها قرار داده، و از آنها خواسته بودند تا زمانی که با بلندگو به آنها اجازه داده نشده است، از خوردن محتویات ظرف خودداری کنند. البته این آزمایش دارای مراحل دیگر هم بود که همه آنها را بیاد ندارم، اما نتیجه، آن بود که تعداد دخترهایی که به توصیه ارائه شده عمل کردند با قاطعیت بیشتر از پسران بود. در انتها، مسئولین این آزمایش اعلام کردند که دختران حرف شنو تر از پسران هستند.
من فکر می کنم بسیاری از پارادایم های کنونی غالب در مراکز علمی جهان، نتیجه چنین آزمایشاتی می باشند. یک نمونه دیگر آن در مورد مضرات خوردن نمک است که من برای نشان دادن آنکه این امر چندان صحیح نیست، یک آنالیز بسیار دقیق و عمیق علمی در آن مورد انجام داده ام، ولی هنوز فرصت انتشار آن را نداشته ام، اما بزودی بعد از اتمام پروژه هایی که در دست دارم، آن مقاله را در اختیار عموم قرار خواهم داد.
در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، ما مسئله را بسیار عمیق تر از آن چه مراکز آکادمیک انجام می دهند، بررسی می نماییم. برای نمونه در مورد تحقیقات آکادمیک فوق، ایرادات زیر را مطرح نموده به آنها پاسخ داده ایم:
۱- این آزمایش را به هیچ عنوان نمی توان به همه کودکان جهان بسط داد، زیرا تعداد شرکت کنندگان، بسیار معدود و تنها از آمریکا بوده است.
۲- برای ایجاد یک پارادایم، لازم است بررسی ها در همه نقاط جهان صورت پذیرفته و همه نژاد ها و تیره ها را در بر بگیرد.
۳- اگر حتی مورد اول و دوم که فوقن مورد بحث قرار گرفتند نیز به انجام برسد، آنچه در دست خواهد بود، نتیجه کلی و همه شمول را نمایندگی نخواهد کرد، زیرا ریفلکس های انسانها، چه بالغ، کودک و یا حتی نوزادان، با یکدیگر به علت دو عامل اصلی متفاوت می باشند:
الف) درجه و سطح کمال و پختگی میدان مغناطیسی خودیت واقعی که وابسته به سیستم کارمای آن می باشد.
ب) روان که تا حدود زیادی وابسته به اطلاعات وابران و آوران، از خودیت واقعی به آن منطقه و از آن منطقه به خودیت می باشد و همینطور فاکتورهای محیطی زیادی که بر آن منطقه که نوع ویژه ای از یک میدان مغناطیسی می باشد، تاثیر می گذارند.
من به شما دوست عزیزم توصیه می کنم مقالات بخش «علوم تلفیقی» را در سایت های پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، به هر کدام از آن شش زبان که برایتان راحت تر است مطالعه بفرمایید.
بدیهی و واضح است، به سوال و یا مطلب شما پاسخ داده خواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
یکشنبه ۱۲ اسفند ماه ۲۵۸۳ باستانی | دوم مارچ ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود و عرض ادب آقای تابش
با کمال احترام می خواستم کمی شما را مورد انتقاد قرار دهم، ولی چون می دانم که اگر موضوع طولانی شود، شما آن را کوتاه می کنید، از این جهت مطلبم را مختصرأ خدمتتان عرض می کنم.
می دانم که شما اخبار جهان را دنبال می کنید. با در نظر گرفتن آنکه شما همیشه ترامپ را مورد تأیید قرار داده از او پشتیبانی نموده اید، فکر نمی کنید با آنچه شب پیش در کاخ سفید رخ داد و ترامپ یک کشور متجاوز یعنی روسیه را بر یک کشور مظلوم یعنی اوکراین ارجحیت داده و یک برخورد بسیار تحقیرآمیز با زلنسکی داشت، شما در حمایتتان از ترامپ زیاده روی کرده اید و به او کردیت بیش از اندازه و ناصواب داده اید؟
با تشکر فراوان از آنکه می توانیم در این پلتفرم مسائل خود را مطرح کنیم و جواب درخور دریافت داریم.
موفق و موید باشید
پاسخ
با درود به شما دوست عزیزم
از شما برای مطرح نمودن این سوال بسیار تعیین کننده سپاسگزارم.
قبل از آنکه نظر خود را در مورد اتفاقات شب پیش در دفتر بیضی (Oval Office) کاخ سفید عنوان کنم، لازم می دانم به یک مورد مهم اشاره کنم و آن اینکه:
شما هرگز در هیچ کدام از نوشته های من، مطلبی مبنی بر حمایت از ترامپ و پشتیبانی از او را نمی یابید. در نهایت در پاسخ به برخی سوالات در مورد انتخابات آمریکا بر مطالب زیر تأکید داشته ام:
الف) در مورد انتخابات ۲۰۲۰ من معتقد بوده و هستم که برنده واقعی انتخابات، ترامپ بود و نه بایدن. زیرا شواهد را دقیقن مورد بررسی قرار داده بودم.
ب) در تمام مدت چهار سال پیش، می دانستم و آگاهی دقیق داشتم که تمام تهمت هایی که به ترامپ می زدند، سراسر کذب محض و نتیجتن یک بی شرمی حیرت آور از طرف دمکرات های چپ گرا بود.
پ) ترامپ را فردی می دانم که تعیین شده است تا وضعیت آمریکا را تصحیح کند. من هنوز هم او را برای کشور آمریکا و برای آمریکایها یک ناجی بی چون و چرا می بینم. این را هم بگویم که او حقیقتن عاشق آمریکاست و در این رابطه نه نقش بازی می کند و نه قصد عوام فریبی دارد.
ت) ادعای او مبنی بر آنکه خدا او را از ترور نجات داد تا او نیز آمریکا را نجات دهد، از نظر من کاملن صحیح است. ما ایرانیان یک مثال داریم که می گوید "خدا خطر را از بیخ گوشش گذراند." باید در نظر داشت که ترامپ و اعضای کابینه اش همگی، تا آنجا که من می دانم، شدیدن خداباور هستند و این بر خلاف کابینه سابق در زمان بایدن است.
با این تفسیر می بینید که من او را شخصی می دانم که هدفش اصلاح امور داخلی و خارجی آمریکا می باشد و در این راه، همه سختی ها را تحمل نمود و به گفته خودش از میان جهنم عبور کرد.
در مورد برخورد ترامپ با زلنسکی می توانم بطور بی طرفانه بگویم:
۱- من با پوتین و زلنسکی هر دو مخالفم و هر دو را دیکتاتور می دانم. اما در مورد این جنگ، از نظر من، حق با اوکراین است و روسیه همیشه در هر سه موقعیت خود، یعنی روسیه تزاری، اتحاد جماهیر شوروی و روسیه کنونی متجاوز بوده است. سند آن، همه بخش هایی از ایران است که بواسطه آن کشور از ایران جدا شدند. گرچه بریتانیا هم در این رابطه به همان صورت روس ها، بلکه به مراتب بدتر با ایران رفتار کرد. هنوز اشغال جنوب ایران در زمان قاجاریه برای تحت فشار قرار دادن ایران با هدف امضای تجزیه بخش شرقی ایران (افغانستان کنونی) و یا اشغال جنوب ایران در جنگ جهانی دوم، که باعث کشته شدن حدود هشت میلیون ایرانی شد، از خاطره ها پاک نشده است. با این وصف، دور از ذهن نخواهد بود، روزی برسد که بریتانیا مجبور شود حداقل ولز و انگلند را به عنوان غرامت به ایران آزاد واگذار کند.
۲- در مورد برخورد ترامپ با زلنسکی نیز هر دو مقصر هستند. من آن دیدار را بطور همزمان مشاهده کردم. اشتباه زلنسکی آن بود که با کمی قلدری و با بی حرمتی غیرمتعارف برخورد کرد، اما برخورد ترامپ نیز سیاستمدارانه و دیپلماتیک نبود.
۳- ببینید من ترامپ را مطلقن یک سیاستمدار نمی دانم. او زبان دیپلماسی را یا نیاموخته و یا بکار نمی بندد. همانطور که ترامپ چند بار خودش عنوان داشته، او یک تاجر و معامله گر می باشد که فقط به آمریکا و مردمش می اندیشد.
۴- واضح است که انتظار داشتن از وی برای پشتیبانی از مردم یک کشور دیگر، باور به سرآب در بیابان است. اما این را هم از نظر دور ندارید که ستاره های اقبال مردم ایران بزودی در یک راستا قرار خواهند گرفت. این در عمل یعنی منافع آمریکا، اسرائیل و مردم ایران بر هم منطبق شده است. در نتیجه اگر هم از ترامپ عملی سربزند که نتیجه آن به نفع مردم شبزده ایران باشد، این از بخت رو به تغییر ماست و نه دوستی ترامپ و یا هیچ کس دیگری با ما. این چیزی است که ما نیز در دیپلماسی آینده ایران با جهان، باید بیاموزیم. زیرا قانون اولویت که در سراسر جهان هستی ساری و جاریست این امر را مورد تأکید قرار می دهد.
۵- در انتها نباید فراموش کرد که ما باید کار خودمان را انجام دهیم. این بدان مفهوم است که ایرانیان ملی گرا، باید در این دوره بسیار حیاتی برای ایران و ایرانی، فعالیت های عملی خود را سه یا چهار برابر نمایند. زیرا درگیری ایرانیان در خارج از کشور، بیشتر با همان افراد و گروه هایی می باشد که اکثر مردم ایران آنها را پنجاه و هفتی می نامند. این افراد به هیچ پرینسیپ اخلاقی پایبند نیستند و این امر کار را بسیار دشوار می کند.
نتیجه آنکه: حمایت من از ترامپ، فقط در چهارچوب حمایت از حق واقع بود، نه بیشتر. اما از صمیم قلب برای آینده ایران، خواهان یک شخصیت ایرانی با اخلاقیات سفت و سخت وطن دوستانه و عمل گرایانه ترامپ هستم.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
پنج شنبه بیست و پنجم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | سیزدهم فوریه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود
.... بر طبق آنچه گفته شد، خلاصه سوال من این است که شما چگونه از اخبار ایران و جهان مطلع می شوید. زیرا چند روز پیش در شبکه X پژوهشکده از "بحران قانون اساسی"، که این روزها از طرف دمکرات های آمریکا زیاد می شنویم، به عنوان یک اصطلاح " گمراه کننده" نام برده اید. دیگر آنکه چند دقیقه پیش مطلع شدم که دعوتنامه شاهزاده برای شرکت در کنفرانس امنیتی مونیخ برای بار دوم باطل شد، گرچه شما هفته پیش در جواب به یک شخصی که در این مورد پرسیده بود نوشتید که این سخنرانی انجام خواهد شد. البته روز بعد از آن اظهار نظر شما همانطور هم شد و آنها دعوتنامه را مجددا تأیید نمودند.
با سپاس از محبت شما برای پاسخ به سوالات و با درود مجدد
پاسخ
با درود
برای من در حال حاضر اخبار مربوط به ایران و آمریکا مهم است، زیرا مطبوعات آلمان عمدتن در دست چپ ها می باشد و سرشار است از دیس اینفورمیشن. من اخبار فارسی را عمدتن از خبرگزاری یونیکا و برخی اوقات از کوچه می گیرم. هر دوی آنها خوب کار می کنند. خبرهای آمریکا را مستقیمن از Fox News می بینم، چندین پادکست های دیگر آمریکایی هم هستند که هر روز بولتن های خبری مربوط به آمریکا و اتفاقات مهم جهان را برایم ایمیل می کنند.
در مورد آنچه در شبکه X نوشته ام، جریان به این صورت است: از زمان تأسیس Doge (Department of Government Efficiency) بوسیله ایلان ماسک و پیشرفت های بسیار چشمگیر وی در یافتن هزاران فساد و سوء استفاده حیرت آور مالی که همه آنها برمی گردد به دوران بایدن و اوباما، دمکراتهای چپ گرا به سرگیجه و وحشتی بزرگ دچار شده اند. خب همه ما می دانیم که اصولن یکی از شگرد های چپ گرایان، ساختن اصطلاحات غیرعادی می باشد تا بدین وسیله، اذهان مردم را منحرف نمایند. این شعار در ۲۰۲۰ "دمکراسی آمریکا در خطر است" بود، حال آنکه این خود دمکراتها بودند که دمکراسی را تقریبن خفه کرده بودند. در این زمان نیز آنها می دانند که در دوران حکومتشان بر آمریکا و جهان، در اجرای مقاصد سودجویانه مادی، بارها قانون اساسی آمریکا را نادیده گرفته، زیر پا نهاده اند و حالا با ساختن یک اصطلاح دیگر، یعنی "بحران قانون اساسی" یا همان "constitutional crisis" قصد در فرافکنی دارند. من معتقدم Doge چه با همین نام و یا در قالبی دیگر، بزرگ تر و قوی تر خواهد شد و دست بسیاری از افراد، حتی برخی از سیاستمداران نام آشنای دمکرات یا حتی جمهوریخواه فاسد را رو خواهد نمود.
در مورد باطل شدن مجدد دعوتنامه آنطور که شما فرموده اید، من تا این ساعت هنوز چیزی نشنیده ام. در هر حال، در این دوره، یکی از بزرگترین جنگها در همه ادوار تاریخ، مابین بدیها و خوبی ها در جریان است. آنچه من و شما در ظاهر می بینیم تنها نوک کوه یخ می باشد. در این کارزار گاهی سیاهی پیش می رود و گاهی نور، تا زمان ضربه نهایی فرا رسد. این درگیری برای رسیدن به نظم نوین جهانی، امریست عادی و باید باشد، زیرا در غیر اینصورت ممکن است مشکل با یک جنگ بسیار فراگیر حل شود.
با این وصف، اگر هم گفته شما صحیح باشد و دعوتنامه مجددن باطل شده باشد، چندان مهم نیست، زیرا امکانات زیاد دیگری در راه هستند تا صدای مردم ایران بسیار رساتر به گوش جهانیان برسد. این امر تنها به عنوان یک اکو در سطح جهانی مهم است و به آن مفهوم نیست که: آنچه خودمان داریم ز بیگانه تمنا کنیم.
در این رابطه شما باید بدانید که از اروپایی ها، مخصوصن از آلمانها و بریتانیایی ها، برای مردم ایران آب چندانی گرم نخواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
پنج شنبه هجدهم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | ششم فوریه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود ...
... از خیانتی که کشور آلمان به ایرانی ها کرد و سخنرانی شاهزاده در کنفرانس امنیتی مونیخ را لغو نمود چنان عصبی هستم که می خواهم هر چه آلمانی می بینم........ کنم. چطور اینها با این وقاحت به ایرانیان سیلی می زنند و .....
با تشکر
پاسخ
این عمل ارتباطی با مردم آلمان ندارد و بیشتر مربوط می شود به پیروی از سیاست یکپارچه اتحادیه اروپا. در واقع اشکال در آنجاست. در هر حال جای نگرانی نیست. عصبانی نباشید و کاری هم به کار آلمان ها نداشته باشید. این اشکال بزودی برطرف می شود و آنها خود را تصحیح خواهند نمود و سخنرانی انجام خواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
یکشنبه چهاردهم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | دوم فوریه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با درود و عرض ادب به شما
سپاس فراوان از زحمات شما، سایت و منبع اطلاعاتی که در دسترس ما قرار دادین؛ گنجینه بسیار ارزشمندی هست در تمامی زمینه ها برای ما کسانی که اطلاعات کمی داریم.
مدتی هست که سوالی ذهن من رو درگیر کرده است. در بخش سوالات و پیشنهادات امکان تایپ کردن متن نبود، به همین دلیل در ایمیل آن را مطرح کردم. اینکه گفته میشه پاکسازی چاکرا ها مهم هست، غبار و آلودگی کالبد های ما رو کاهش میده و هر چاکرا نقش مهمی رو ایفا می کنه، چقدر صحت دارد؟
برای مثال گفته میشه چاکرای ۷ به معنویات و مواردی دیگر مربوط هست و پاکسازی چاکرا مفید هست...( البته باز کردن آنها به هیچ وجه).
با احترام و تشکر فراوان
پاسخ
با درود، دوست عزیزم
ببینید ریشی های کهن هندوستان که روشن بینان واقعی معنوی بودند، مطالبی را در مورد بدن فیزیکی انسان و مراکز تقسیم انرژی آن کشف کرده بودند. من خود چندین کتاب در این مورد دارم، اما با آنالیز دقیق و عمیق آنها، متأسفانه به این نتیجه رسیدم که آنچه در حال حاضر در این مورد به چاپ رسیده است را می توان در بهترین حالت در زمره
مطبوعات زرد
دسته بندی نمود. زیرا آن ریشی ها دیگر وجود ندارند و آن حقیقت اولیه در طول زمان از بین رفته و دیگر در دسترس نیست. خود هندوها روز به روز اعتقادشان به این مطالب کم و کم تر می شود، زیرا با انجام ریتوال های توصیه شده، به هدف تعیین شده نمی رسند. از چهار کتاب ودا، یکی از آنها به نام آثاروا ودا از اول تا آخر در مورد چنین مطالبی می باشد.
فقط در مورد باز شدن چاکرا ها به ویژه همان چاکرای هفتم که فرمودید بطور خلاصه بگویم که هر تغییر غیر طبیعی از این نوع، ممکن است چشم شما را بطور ناقص به ابعاد دیگر فضا-زمان باز کند و شما چیزهایی را ببینید که نه تنها قادر به درک آن نمی باشید بلکه ممکن است آن موجودات و پدیده ها، وضعیت روحی و روانی شما را طوری به بیراهه بکشانند که بازگشت از آن، بدون کمک از مبدأ، غیرممکن باشد.
در این رابطه برای شما بطور خیلی خلاصه یک داستان را تعریف می کنم که چندین سال پیش برای یکی از آشنایان من در همین آلمان اتفاق افتاد. این شخص که انسانی نیک نفس اما بسیار ساده بود، دائمن به دنبال همین مسائل چاکراها و باز کردن آنها و چیزهایی مانند آن بود. ... بعد از ماه ها که مشغول این مسائل بود روزی نزد من آمد و به من گفت که هر روز فرشته ها!!! می آیند و مرا سوار گل و گیاهانی چنین و چنان می کنند و بطرف خورشید می برند و در فضا گردش می دهند و مسائلی از این قبل. اما وقتی به او توصیه کردم سریعن دست از این نوع ریاضت ها و این کارها بردارد، بسیار خشمگین شد و با یک نگاه عاقل اندر سفیه مرا ترک کرد.
مدتی بعد، یکی از دوستان مشترک مرا خبر کرد تا به منزل او بروم تا چیزی را به من نشان بدهد. درآن منزل، شخص مورد بحث در یک حالت بسیار غیر عادی نشسته بود و چیزهایی را به زبان عربی نامفهوم می گفت. از حالات او کاملن مشخص بود که چه اتفاقی افتاده است. .... چند روز بعد همان دوست مشترک به من اطلاع داد که این شخص رگ های خود را زده و خودکشی کرده است. ... در انتهای این تراژدی، او از یک مرکز نگهداری از بیماران روانی سر درآورد در حالی که هر دو چشمش تقریبن بینایی خود را از دست داده بودند، زیرا آن فرشته های خیالی از او خواسته بودند که به خورشید نگاه کند!!!
باید توجه داشت، همه آنهایی که به دنبال جن گیری، جادوگری، احضار روح و چنین داستانهایی می روند، خود را در معرض چنین خطرهایی قرار می دهند.
در دین اسلام هم به همین گونه است. دعاها و ریتوال های بسیاری که اکثر آنها ساخته و پرداخته افراد سود جو و بی سواد مذهبی هستند وجود دارند که برای پول دار شدن، بچه دار شدن ، بدست آوردن شغل و غیره توصیه شده اند، اما به اقرار بسیاری از افراد، نتیجه ای از آنها حاصل نیامده است.
عزیزم، چون شما در این مورد سوال فرموده اید، مجبور هستم ضمن آنکه هرگز و هرگز قصد تبلیغات برای استاد الهی را ندارم، به شما بگویم، آموزه های استاد، شامل همه آنچیزی می شود که ما در مورد بدن انسان، روان و روح باید بدانیم. این بدان مفهوم است که با مطالعه و درک مطالب ایشان و عمل به آنها، به مرور و بطور طبیعی، هم جسم، روان و روح شما از کد های منفی پاکسازی خواهند شد و هم پروسه سیرکمال روحی، سرعت بیشتری خواهد یافت. درست در همین راستا، پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان به خواست خود استاد الهی ایجاد شده است و هدف آن دسته بندی، مدلل نمودن و علمی سازی آن آموزه های بی نظیر و منحصربفرد است.
در همین رابطه، استاد نحوه معالجه بسیاری از بیماری های غیرقابل علاج روحی و حتی جسمی مانند سرطان، منگولیسم، کَری و مانند آن، و همینطور برخی از مطالب مجهول فیزیکی را کشف نموده اند که در زمان مناسب به اشخاصی از دانشجویان خودشان که هم اکنون در مراکز آموزشی آکادمیک مشغول تحصیل پزشکی و یا دیگر رشته های علمی هستند، انتقال دهند. برخی از این افراد ممکن است اهل کشورهای دیگر باشند، ولی در هر حال دانشجویان ایشان هستند. البته آنها در آن زمان، احتمالن تصور خواهند کرد که این کشفیات، نتیجه زحمات خود آنهاست، حال آنکه هم اکنون همانطور که گفته شد بسیاری از این مجهولات بوسیله ایشان کشف و ثبت شده اند. چیزی که من می دانم این است که این کشفیات از چنان اهمیتی برخوردار می باشند که در نقاط خاصی از فضا با کدبندی های ویژه مخفی شده اند.
پاکسازی چاکراها، بر اساس آنچه من از آموزش های استاد آموخته ام، با کمی ورزش صبحگاهی، استفاده از موسیقی دلخواه، پیاده روی روزانه، تغذیه طبیعی و به اندازه، خارج کردن مطالب و افکار منفی از ذهن و آمادگی برای انجام وظائف روزانه، رفتار متعادل و دوستانه، اما هوشمندانه با مردم و دیگر توصیه های ایشان، به بهترین شکل ممکن به انجام خواهد رسید.
در هر حال، منظور از آنچه گفته شد آن است که : چون صد آمد، نود هم پیش ماست.
واضح و بدیهی می باشد که شما و هر کس دیگر، آزاد هستید به هرچه می خواهید اعتقاد داشته باشید و هر طور مایلید رفتار کنید.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
سه شنبه نهم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | بیست و هشتم ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
یک سوال و جواب از سایت انگلیسی پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان.
اصل سوال و جواب به زبان انگلیسی. کلیک کنید
ترجمه به فارسی:
سوال
با درود آقا
با در نظر گرفتن چالشهای سیاسی که در حال حاضر مردم ایران با آن مواجه هستند، اندیشیدن به آینده این ملت، امری طبیعی به نظر میرسد. بسیار سپاسگزار خواهم بود که نظر شما را در مورد آینده ایران و مردم آن بشنوم.
ارادتمند شما....
پاسخ
با درود آقای....
سورپرایز بعدی بزرگی که در راه ایجاد نظم نوین جهان رخ خواهد داد، آزادسازی ایران خواهد بود و پس از استقرار یک دموکراسی قوی، نوبت به MIGA = Make Iran Grate Again (به مفهوم ایران را مجددن به عظمت خواهیم رساند) می رسد. این یک رویا نیست بلکه یک واقعیتی است که به وقوع خواهد پیوست. یک دوستی بزرگ با جهان.
ارادتمند شما فرامرز تابش
چهارشنبه سوم بهمن ماه ۲۵۸۳ باستانی | بیست و دوم ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
درود، عرض ادب و احترام
بنده تغییر جنسیت زن به مرد داشته ام و با توجه به اشاره نمودن استاد الهی در کتابهای برهان الحق و معرفت الروح به این موضوع که ارواح مخنث احتمال انجام تغییر جنسیت رو دارند نظر شما را در مورد اختلال هویت جنسی و همچنین در رابطه با سخنان استاد الهی در این راستا میخواهم بدانم؟
همچنین بنده به شدت با فرهنگ ووکیسم و افراط مخالفم و عقیده دارم نظر نهایی رو اکثریت میدن نه اقلیت اما باید برای اقلیت حقوق در چارچوب منطق عاقل پسند قائل شد نظر شما چیست؟.
در انتها بابت تمامی مقالات غنی شما که کمک میکند تا حدی گوشه کنار تاریک و بسیاری از ابهامات درکی شخص بنده رفع شود تشکر و قدردانی میکنم.
با سپاس
پاسخ
با درود به شما دوست عزیزم
در مورد سوال شما باید بطور کلی عرض کنم که با آنچه فرمودید موافق هستم، بدین شرح:
۱- تغییر جنسیت دادن در بعد فیزیکی به هیچ وجه رخداد بد یا منفی نیست، زیرا کاراکترهای شخصیتی برخی افراد در نزدیکی مرز مابین هر دو جنس قرار دارد و با کمی دخالت دیگر فکت های محیطی به یکی از آن دو تبدیل می شود، حال آنکه تمایل به جنس مخالف بودن همواره آنجاست، در غیر اینصورت، شخص میلی به تغییر جنسیت نمی داشت.
چیزی که شما و دیگران باید بدانید آن است که این امر مربوط می شود به روح بشری که اعجاز تکامل میدانهای مغناطیسی جمادی، گیاهی و حیوانی می باشد و ارتباطی به روح ملکوتی، یعنی آن هسته خودیت واقعی شما ندارد. به کوتاه کلام، تغییر جنسیت در بدن فیزیکی هیچ گونه عارضه ای در بعد معنوی بر روی خودیت واقعی شما نمی گذارد و نه چیزی به آن می افزاید و نه چیزی از ارزش آن می کاهد.
۲- شما باید بدانید که مخنث محسوب نمی شوید زیرا مخنث به مفهوم خنثی بودن از نظر کاراکترهای جنسیتی می باشد، حال آنکه شما با آنکه از نظر فیزیکی مونث بوده اید، دارای تمایلات مذکر هستید. این بدان مفهوم است که در زندگی بعدی نیز در قالب مرد بدنیا خواهید آمد. مخنث ها نیز در زندگی بعد بنا بر درصد کاراکترهای مذکر یا مونث، در قالب زن یا مرد بدنیا خواهند آمد. با این حساب شما و افرادی مانند شما به اختلال هویت جنسی دچار نیستید. فقط از نظر روانی ممکن است خودتان بر اثر ناآشنایی و یا غیرعادی محسوب شدن این امر در جامعه و یا برخی اوقات عکس العمل های برخی افراد کوچک فکر و بی ظرفیت تا حدودی از این مسئله ناراحت باشید. راه حل رهایی از آن، این است که بدانید و عمیقن باور داشته باشید:
" انسان بودن، کوچکترین ارتباطی با جنسیت بدن فیزیکی ندارد. تنها رفتار، افکار و نیات یک فرد است که درجه انسانیت او را تعیین می کند. در هر حال در جهان کمالی ها، مطلقن جنسیت مفهومی ندارد"
۳- در مورد آنچه گفته شد، در کتاب «زیست شناسی بعد دوم» که به شش زبان نوشته ام، بخشی نیز به همین مقوله اختصاص داده شده است، ولی هنوز آن را انتشار نداده ام. با این حال، مطلبی را که مطرح نموده اید مرا به وجد آورد تا شاید بزودی آن مطلب علمی را حداقل به فارسی، انگلیسی و آلمانی انتشار دهم.
۴- در مورد ووکیسم فرمودید. باید بگوییم دلیل مخالفت من با این جنگاَفزار تازه ای که چپ های تندرو بوجود آورده اند و در دوران سلطه دمکراتها در آمریکا به اوج تبلیغاتی خود رسید، آن است که این امر می رفت تا بیش از هرچیز شالوده روابط طبیعی و اجتماعی را در آن کشور ازهم بپاشد. در دوره بایدن، سخنگوی کاخ سفید، یعنی خانم کرین ژان پیر بطور واضح می گفت:
" من از هر کس دیگری برای این شغل، سخنگوی کاخ سفید بودن، مناسبتر هستم، زیرا سیاهپوست و همجنس گرا(لزبین) هستم."
این بدان معناست که او دو مسئله فردی و شخصی را مزیتی برای کسب آن کار مهم می دانست، حال آنکه ایشان کوچکترین تخصصی در آنچه بر عهده اش گذاشته بودند نداشت.
ووکیسم بوسیله چپ گرایان تندرو و با سرپوش دروغین عدالت اجتماعی آغاز بکار کرد و به مرور، مفهوم حقیقی لیبرالیسم و فمینیسم را هم تغییر داد. در زمانی دورتر، این مقوله در اتحاد جماهیر شوروی نیز مطرح بود، اما مجال رشد نیافت و به همین دلیل دستگاه تبلیغات مارکسیستی روسی و بعدها چینی، از آزادی بیان در آمریکا سود جسته، آن را وارد دانشگاه ها و تا حدودی بدنه اجتماع نمودند و جنبش های خطرناکی چون Black Lives Matter (BLM) و Antifa و Stay woke را براه انداختند . گرچه این آخری در ظاهر و در قالب یک شعار، به مفهوم مراقبت از بیداری برای احقاق حقوق، از طرف سیاهپوستان بکار می رفت، اما ابزاری بود در دست چین و روسیه برای تخریب بافت دمکراتیک اجتماعی غرب.
در این مورد مایل نیستم بیشتر از این توضیح دهم زیرا از حوصله من، شما و خوانندگان این سطور خارج است. ممکن است بعدها یک مقاله کامل در این مورد بنویسم.
در این مورد فقط کافیست بدانید، اینها همه برای آن است که چپ ها و به زبانی واضح تر، روسیه و چین در صدد تخریب دمکراسی غربی می باشند که بالاترین جلوه آن در حال حاضر در آمریکاست. این دو کشور سعی دارند ملی گرایی که یک امر طبیعی می باشد را به فاشیسم نسبت دهند. مقایسه ای که از اصل و ریشه نادرست و غیر علمی می باشد.
در همین رابطه، این ادعای دانالد ترامپ که حداقل دو بار در دو سخنرانی مختلف عنوان داشت، مبنی بر این که خدا او را از مرگ بر اثر ترور نجات داد تا بوسیله او آمریکا نجات داده شود، ادعایی کاملن صحیح می باشد و من مطمئن هستم که اگرچه ممکن است ریشه ووکیسم و چپ گرایی در آمریکا کنده نشود، با این حال این مقوله شیطانی بسیار ضعیف خواهد شد.
۵- در مورد حقوق اقلیت، کاملن حق با شماست. برتری اکثریت بر اقلیت تنها در یک رای گیری عادلانه بدون تقلب و دستکاری مشخص می شود آنهم در فضای یک دمکراسی واقعی. بدیهی است که در چنین فضایی، اقلیت حذف نمی شود و حق و حقوق آن در نظر گرفته خواهد شد. حال آنکه تغییر جنسیت دادن، حق طبیعی هر انسان است که باید از طرف جامعه و بدنه اجتماعی و البته از طرف حکومت، از هر نوع که باشد، به رسمیت شناخته شود و مورد خدشه واقع نشود.
۶- عزیزم سرت را بالا بگیر و اجازه نده، برخی افراد بی مایه و سطحی نگر، شما را تحت تاثیر منفی قرار دهند. بدان که چه خداباور باشی و چه آتئیست، در هر حال آن خدای حقیقی و نه خدای ساخته و پرداخته اذهان ضعیف و خشن و بی مایه، شما را مانند دیگران دوست دارد و برایت احترام قائل است.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
شنبه ۲۹ دی ماه ۲۵۸۳ باستانی | ۱۸ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
سوال
با عرض درود
مدتی است به نظر می آید که تعدادی به ظاهرملی گرا به تندروی مشکوک روی آورده و دیگران را که از القاب پر طمطراق پادشاهی مانند اعلیحضرت یا علیاحضرت و غیره استفاده نمی کنند مورد حمله قرار می دهند و به آنها حکم می کنند که باید برای خانواده محترم پهلوی از این القاب استفاده کرد. من خودم یکی از این افراد هستم که گرچه علاقه قلبی زیادی به این خانواده، برای تاریخچه خدماتشان به ایران، دارم اما از انتخاب این القاب در مورد آنها اجتناب می ورزم. برای مثال چند نفر از این افراد تندرو اما بی نام و نشان که برخی از ملی گرایان متعادل آنها را شاه الهی می نامند به من حمله می کنند که چرا می گویی شهبانو، باید بگویی علیاحضرت شهبانو.
چون شما ملی گرا هستید می خواستم نظرتان را در مورد این نوع تندروی ها بدانم و ضمنا .....
با سپاس
پاسخ
با درود
قبل از هرچیزی باید بیاد داشت که اگر ایران، تحت اشغال بماند، هیچ نوعی از حکومت ملی نیز محلی از اعراب ندارد.
ببینید خشکه گرایی و تندروی آفت حقیقت است. این همان دامی است که سران حکومت کنونی ایران بدان گرفتار آمده و باعث تخریب مقامی که در نظام شاهنشاهی گذشته نزد اکثر مردم داشتند شد. این امر تا جایی پیش رفت که آتش آن حتی دامن دین و مذهبشان را هم گرفت و بر باد داد. من بخوبی بیاد دارم در زمان شاه فقید، حتی مشروب فروشی ها که صاحبانشان از ادیان دیگر بودند، بدون آنکه دولت و یا کسی به آنها تحکم کند، روز اول عزاداری برای امام اول شیعیان و روز تاسوعا و عاشورا کافه های خود را می بستند. حتی یکی از دوستان که در مورد زنان روسپی در گذشته و حال تحقیق می کرد می گفت که حتی این بانوان نیز در آن دوره در خانه های خود را به حرمتی که برای چنین روزهایی قائل بودند، می بستند. اما این دوره احترام به المنت های مذهبی کاملن اجباری شده است و انجام ندادن و مخالفت با این مراسم، خطر دستگیری و حتی مرگ در پی دارد. ضمن آنکه انجام این مراسم مانند دوران قبل از ۵۷ نه از روی اعتقاد، بلکه به طمع پول های بسیار زیادی که حکومت در اختیار این نیروها قرار می دهد می باشد.
همه آنچه گفته شد نتیجه آزادی در دین در زمان شاه پهلوی در مقابل تندروی شدید مذهبی در حکومت کنونی است.
در ارتباط با نکته شما آنکه، مسئله مهم آن است که اکثر و یا همه چنین افرادی که در مدیا به رواج این دگماهای سیاه یعنی خشکه گرایی مبادرت می ورزند و انجام آن را به دیگران تحکم می کنند، وابسته به سپاه سایبری حکومت ساکن در ایران هستند. و البته هدفشان نیز ایجاد نفرت از این خانواده و در ادامه چند دستگی مابین ملی گرایان است. در این رابطه چپ های تند رو، عوامل سرخ و سیاه و برخی از اصلاح طلبان نیز بنزین بر روی آتش این تنور می ریزند.
در این راستا من اطمینان دارم، ملی گرایان نخبه و ریشه دار که از پختگی ناشی از تحقیق ، پژوهش و مطالعه مستمر برخوردار هستند، هرگز به چنین دام هایی که به گفته شما شاه الهی های سایبری پهن می کنند نخواهند افتاد.
" ضمنن باید دانست، گرچه استفاده از آن القاب رسمی در صورتی که به دیگران تحمیل نشوند از دید من ایرادی ندارد، اما مشکل می تواند از جایی آغاز شود که لزوم استفاده از این القاب رسمی سلطنتی، به دیگران تحمیل شود. زیرا در آن صورت با یک تندروی بیمارگونه طرف هستیم که به حقیقت ضربه خواهد زد. "
در انتها مایلم توجه دوستان ملی گرای نخبه عزیزم را به یکی از مطالب قسمت سوم سلسله مقالات «مانیفست پاتریوتیسم متعادل ایرانی» تحت عنوان « افراط و تندروی، عامل تخریب هر ایده و عقیده- میدان فعالیت بیماری جذام در دو سطح» جلب کنم.
در بخشی از آن مطلب آمده است:
"... نتیجه تندروی هایی از این دست، بسیار شوم و مخرب خواهد بود. اولین ضرر آن این است که افراد مستعدی را که راغب به پیوستن به ملی گرایان می باشند عقب می راند و در مرحله حاد، آنها نیز جذب یکدیگر شده، یک جبهه واحد بر علیه ملی گرایان ایجاد خواهند نمود. در این میان، وزارت اطلاعات که بسیار حرفه ای عمل می کند بدون آنکه در این ارتباط هزینه چندانی صرف کند، وارد عمل شده، تندترین اشخاص را به صورت زیر بازی می دهد. ...."
مطالعه کامل این مطلب در لینک زیر توصیه می شود. کلیک کنید
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
۲۰۲۴
31.12.2024 یازدهم دی ماه ۲۵۸۳ باستانی، مصادف با
در ارتباط با مرگ جیمز کارتر سی و نهمین ریاست جمهوری آمریکا
در خلال مسائلی که یکی از دوستان در مورد متافیزیک پیشرفته مطرح نموده بود اشاره ای نیز به مرگ جیمز کارتر سی و نهمین ریاست جمهوری آمریکا در بیست و نهم دسامبر ۲۰۲۴ داشت و او را بنیانگذار جمهوری اسلامی در ایران نام داده بود. در این زمینه لازم دیدم کمی این مطلب را از دیدگاه شخصی خود آنالیز کنم تا شاید تا حدودی که بشود جریاناتی را که منجر به ایجاد یک نظام قشری مذهبی، مستبد و بی اندازه تندرو در ایران شد را علنی نمود، آن مسائل را روشن کنم.
اول آنکه:
مشکل ایرانیان با آمریکایها نبود، بلکه بطور دقیق تر این مشکل را ما همیشه با دمکراتهای چپ گرای آمریکا داشته ایم.
دوم آنکه:
این مشکل از زمان کارتر شروع نشد، بلکه ریشه اصلی آن از حدود شانزده سال پیش در زمان ریاست جمهوری جان اف کندی قابل ردیابی است.
در مورد کِنِدی باید به این امر توجه داشت که مسئله حقوق بشر برای او به مرور به یک شعار بدون تفکر و احساساتی تبدیل شده بود. کندی هیچ درک صحیحی از نحوه تقابل قشری گری با دمکراسی در کشورهای جهان سوم و یا در حال پیشرفت مانند ایران آن زمان نداشت. من معتقدم او از فهم وضعیت جئوپلیتیک کشورهای آسیایی نیز محروم بود. او تصور می کرد که دمکراسی مانند یک محلول جادویی می باشد که می توان به مردم یک کشور آسیایی تزریق کرد و توقع داشت که صبح روز بعد همه و یا اکثریت عامه به افرادی دمکراتیک تبدیل شوند. چیز دیگری که او نمی دانست آن بود که نژاد های بشری با یکدیگر متفاوت هستند و اگر مردم یک منطقه از جهان به خرافات مذهبی دچار باشند، دهه ها به طول خواهد انجامید تا این افراد درک قابل قبولی را از حقوق ناشی از قوانین دمکراتیک کسب نمایند.
در همان دورانی که شاه فقید دست به اصلاحات عمیقی زده بود، بسیاری از معممین به ویژه روح الله خمینی به شدت با آن مخالفت می ورزیدند. از طرف دیگر چپ ها، ملی مذهبی ها و مارکسیستهای اسلامی دائمن در حال تخاصم با المنت های مدرن سازی ایران بودند، آنهم نه با انتقاد بلکه با اسلحه، بمب گذاری و کشتار بی گناهان و ایجاد مشکلاتی از این دست با هدف تضعیف و نهایتن نابودی حکومت. با این وصف چطور می شود تصور نمود که دمکراسی در چنان محدوده جغرافیایی با آن سرعت مورد نظر کندی امکان پذیر باشد.
سوم آنکه:
جیمی کارتر که او هم از حزب دمکرات بود، در واقع افکار شانزده سال پیش هم حزبیش یعنی کندی را به ارث برده بود. از دید من، کارتر را می توان از نظر نوع تفکراتش، به یک کشیش چپ گرا تشبیه نمود. در این ارتباط باید بگویم اگر مذهبی ها را نقطه مقابل چپ گرایان بدانید بیراه نرفته اید ، اما چیزی که نمی دانید آن است که این دو، در دو نقطه متقابل بر روی یک دایره قرار دارند. این بدان معناست که از هر طرف که حرکت کنند در نهایت در یک نقطه به یکدیگر خواهند رسید. به کوتاه کلام، چپ گرایی و مذهب گرایی، گیاهان یک گلدان با خاکی مشترک می باشند که به آنها صفات روانی مشترک داده است. برای مثال گذشته از استثنائات، هر دو عقیده، بر آن هستند که باید به جامعه بدون طبقه رسید. این در حالی است که پیروان هر دو عقیده در طول تاریخ، عملن در مناطق تحت نفوذ خود، طبقه ویژه خود را ایجاد نموده اند که در راس آن نیز قرار داشته اند.
چهارم آنکه:
علاوه بر اصول دیگر، چهار اصل اساسی نیز در این ماجرا دخیل بوده اند:
۱- وابستگی شدید غرب به نفت ارزان ایران و وابستگی ایران به جنگ افزارهای به ویژه آمریکایی به علت لزوم دفاع از کشور در مقابل دشمنان بزرگ و کوچک در خاورمیانه و در آن زمان همسایه شمالی یعنی اتحاد جماهیر شوروی.
۲- احساس خطر دمکراتها، در این مورد ، کارتر، از پیشرفت بسیار سریع ایران
۳- نقشه ها و برنامه های بزرگ شاه برای ایران با هدف بازگرداندن شکوه و عظمت هخامنشی به ایران.
در این مورد شاه در واقع در سخنرانی ها و مصاحبه هایش با ژورنالیست های غربی، بلند بلند فکر می کرد. این امر غربیها، به ویژه دمکرات های آمریکا را از ایجاد یک قدرت بزرگ که گمان می رفت از حد و اندازه خاورمیانه نیز فراتر رود، به وحشت می انداخت.
۴- ناسیونالیست بودن شاه که با تفکرات دمکراتهای عمومن چپ گرا در تضاد بود.
همین روحیه وطن دوستی شاه باعث شده بود آنگونه بدون هراس، قیمت نفت را آرام آرام افزایش دهد و به غربی ها اخطار دهد که ما بعد از اتمام تاریخ قراردادهای نفتی با شما، به هیچ وجه آن را تمدید نخواهیم نمود.
و البته موارد دیگر.
علیرغم همه آنچه گفته شد، حقیقت آن است که، همه عوامل نام برده شده فوق که دست بدست دادند تا شاه را ساقط کنند، خود بازیچه عوامل غیر محسوس دیگر بودند. این بدان معناست که این عوامل را می توان معلول علت اصلی دیگری دانست.
بنابر این من واقعه تلخ ۵۷ را یک «اشتباه محاسباتی ماورایی» می دانم. متاسفانه نه مایل هستم و نه می توانم بیش از این در این مورد صحبت کنم و البته لازم هم نیست بیش از این به آن پرداخته شود، زیرا در یک نگاه منطقی تمرکز به آینده، بعد از سقوط این نظام تاریک و قیرگون، ایران به یک لایروبی اقتصادی، آموزشی، سیاسی، هنری، تفکراتی و بطور کلی زیربنایی عظیم و عمیق نیاز دارد و این امر ممکن است به ظاهر چندان پیچیده به نظر نیاید، اما در مرحله اول به یک اتحاد و عزم حداکثری ملی، برنامه ریزی دقیق و اجرایی شدن آن طرح ها از طریق کنترل پروسه انجام کار نیاز داریم. برای پیشبرد این امر باید این شکافی که بین گروه های فکری برای مثال ملی گرایان و نیروهای مذهبی صرف که دستشان به خون آلوده نیست، ایجاد شده است، برداشته شود. این امر در قدم اول بدان معناست که هر اتفاق و اقدام ضد حکومتی را پروژه نبینیم و اجازه بدهیم جوانان مذهبی نیز به ملی گرایان واقعی بپیوندند. در این میان تنها شعاری را که من پروژه رژیم می دانم که بشدت نیز روی آن کار می کند آن است که در قالب ملی گرایی فیک چنین رواج می دهد که:
«حزب اللهی ها، آخوندها، پاسداران و بسیجیان و زن و بچه شان را از تیرهای چراغ برق آویزان می کنیم»!!!
با آنکه چنین چیزی در واقعیت هرگز اتفاق نخواهد افتاد، اما این شعار باعث کندی اتحاد ملی خواهد شد و اینرا عوامل نظام حاکم خوب می دانند.
در این ارتباط مسئله ای که مرا بشدت نگران می کند آن است که پس از اتمام کار این نظام و ایجاد یک حکومت ملی دمکراتیک، امور بدست افراد لایق و شایسته نیافتد و یا حداقل عده ای که دارای شایستگی های لازم برای انجام دگرگونی های عمیق و زیربنای نمی باشند، موفق شوند خود را در میان تکنوکراتهای ملی گرای واقعی در مسند مراکز قدرت، مانند وزارت خانه ها بگنجانند.
در هر حال باید بیاد داشت، حکومت استبدادی مذهبی با آنکه ایران را به ویرانی کشاند و اخلاق مداری را به کما برد، اما یک سود بزرگ داشت و آن این بود که ایرانیان نسبت به خرافات مذهبی واکسینه شدند و این سرآغاز ایجاد پروسه تفکر آزاد بدون دگماهای سیاه است.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
17.12.2024 ربیست و هشتم آذرماه ۲۵۸۳ باستانی، مصادف با
خلاصه ای از یک سوال
با درود و عرض...... س
س.... با این حساب و با اخباری که از شرق کشور می رسد و با تهدیدهای علنی طالبان افغانستان و با بیش از شانزده تا بیست میلیون افغانهای مقیم ایران، که اکثریت آنها در عرض یکی دو سال اخیر قاچاق وارد ایران شده اند، به نظر می آید ایران همانطور که شما پیش بینی کرده بودید از طرف شرق یعنی افغانستان بطور جدی مورد تهدید است. ممکن است مقاله ای دیگر در این مورد بنویسید و این خطر را مجددا مورد تاکید قرار دهید، زیرا من از هیچ یک از ملی گرایان ندیدم که این مسئله را جدی بگیرد و کسی در این مورد صحبت نمی کند. گویی همه منتظرند تا یک خبرگزاری مطلبی را اعلام کند تا این افراد در یوتوب فقط آن را تکرار کنند و یا آن را تفسیر نمایند. شاید به همین دلیل است که هیچکدامشان قادر به مشاهده و درک چنین خطر بزرگی نشده است. و همینطور......س
با سپاس از زحمات شما
پاسخ
با درود
نیازی به نوشتن مقاله جداگانه در این مورد نیست. من از حدود دو سال پیش که هجوم بی رویه میلیونها افغان به ایران آغاز شد، به وضوح به این امر اشاره کردم که این مسئله نشان از یک برنامه تهیه شده، برای تجزیه ایران از شرق را دارد. به ویژه در قسمت اول مقاله «تخریب گسترده و سیستماتیک تاریخ باستانی ایران»،
به خطرات آن اشاره نموده ام. امروزه طالبان آشکارا ایران را به حمله و تجزیه بخش شرقی آن تهدید می کند و همانطور که شما بدرستی بدان اشاره نمودید کسی این مسئله را جدی نگرفته است. به نظر می آید باید منتظر ظهور یک نادرشاه دیگر باشیم تا اینبار مشکل را یک بار برای همیشه از ریشه حل کند.ی
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
24.09.2024 رسوم مهرماه ۲۵۸۳ باستانی، مصادف با
یک سوال در مورد اجباری و یا اختیاری بودن حجاب
با عرض سلام و ادب، امیدوارم حالتون خوب باشه
شبهه ای در زمینه مقاله حجاب اجباری در ذهنم ایجاد شد که می خواهم عرض کنم
آیا قطعا و یقینا عبارت 《 این کار برای آنان بهتر است 》یا 《 این کار برای آنان پاکیزه تر است 》به معنای اختیار است ؟
زیرا توصیف با صفت تفضیلی گاهی در مواردی به کار می رود که وصف مثبت در طرف مقابل به هیچ وجه وجود ندارد . مثلا می گوییم یک ساعت تلاش برای ترک گناه بهتر از دوزخ است که مفهومش این نیست که دوزخ هم خوب است اما تلاش بهتر از آن خوب است . یا مثلا دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است که صفت بهتر در اینجا به این معنی نیست که هرگز نرسیدن هم خوب است ؛ یا می گوییم انسان خودش را بیهوده به دردسر نیفکند بهتر است که مقصود این نیست که انسان بیهوده خود را به دردسر بیندازد اشکالی ندارد . بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید . مشابه چنین تفسیری را در آیات دیگر صریحا داریم . مثلا آیه ۵ سوره احزاب که درباره پسرخوانده ها می فرماید : ادعوهم لابائهم هو *اقسط* عند الله فَإِنْ لَمْتَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَوالِيْكُم» . ( پسرخوانده هایتان را با نام پدر واقعیشان بخوانید [نه به نام پدرخوانده ] این کار نزد خدا *عادلانه تر* است و *اگر پدران واقعیشان را نمی شناسید* اشکالی ندارد با نام پدرخوانده صدا بزنید چون برادران دینی و دوستان شما هستند. ملاحظه می فرمایید که با وجود اینکه از صفت تفضیلی استفاده شده است اما مشخص است که جز در مواردی که نام پدر واقعی معلوم نیست با نام پدرخوانده نامیدن پسرخوانده ها حرام است . یا مثلا آیه ۹ سوره اسراء ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ( این قرآن به راهی هدایت می کند که استوارترین است ) که مقصود این نیست که سایر راه های متعارض با قرآن که آنها هم درجه ای از استواری دارند را هم اشکال ندارد انتخاب کنید . یا مثال بسیار روشن آیه ۱۳ سوره حج که می فرماید : یدعو لمن ضره اقرب من نفعه ( مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است ) که اینجا هم مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد
با تشکر
پاسخ به سوال
با سلام و درود متقابل
در پاسخ به مطلب شما، در قسمت اول سعی می کنم شبهه شما را تحلیل کنم و در قسمت دوم مسئله حجاب را با یک دید بازتر و فراتر از محدوده فقه اسلامی مورد بررسی قرار خواهم داد.
تحلیل مختصر شبهه:
بله، از دید من قطعن عبارت " این کار برای آنان بهتر است " به معنای اختیاری بودن موضوع مورد بحث، یعنی حجاب است.
مقدمتن با عرض معذرت باید خدمتتان بگویم که به عقیده من، برخی از مثالهایی که آورده اید، یا اساسن ارتباط موضوعی ندارند و یا دارای مفهومی غیر از آنچه جنابعالی استنباط و متعاقبن استنتاج نموده اید می باشند.
دو مورد از آنچه گفته شد:
در مثال اول شما، اگر گفته می شد " یک ساعت تلاش برای ترک گناه برای شما بهتر است" آنگاه می توانستید آنرا به موضوع مورد بحث ارتباط دهید. اما جمله ای که آورده اید، عدم انجام یک کار را شرط لازم برای عدم قرار گرفتن در یک موقعیت سخت قرار می دهد. کل این پروسه، امریست بدون قید و غیر مشروط. زیرا گفته شده است که اگر می خواهی به آن تنگنا دچار نشوی لازم است یک ساعت تلاش کنی که گناه نکنی. در اینجا " بهتر است " در واقع حالت یک اخطار و هشدار را می دهد. با این حال:
۱- همین مسئله را نیز نمی توان به عنوان یک قید بی چون و چرا دانست که عدم انجام آن، محکوم به حکم قاضی باشد. یعنی همین امر نیز اجباری نیست و مفهوم دیگر آن این است که: " اگر می خواهی به آن دردسر دچار شوی، پس گناه بکن ". با این وصف در اینجا نیز فقط با یک هشدار روبرو هستیم و نه اجبار.
۲- از آن گذشته، اگر بخواهیم به مباحث پیچیده فلسفی-الهیاتی وارد شویم قطعن قابل اثبات است که از قسمت اول آن جمله: " یک ساعت تلاش برای ترک گناه " نتیجه مورد نظر گوینده آن "بهتر از دوزخ است" ببار نمی آید مگر آنکه قسمت اول به تواتر افتد و دائمن بدون وقفه تکرار شود. زیرا تنها یک ساعت تلاش برای آن عمل، یقینن کسی را از درافتادن به آن ورطه نجات نخواهد داد. چون ممکن است در ساعت و یا روز بعد گناهی از او سربزند و او نتواند در مقابل انجام آن فعل تلاش کند.
در آخرین مثال شما آمده است:
"مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است" و بعد نتیجه گرفته اید که: " مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد."
متاسفانه باید عرض کنم که من از این جمله، استنباطی کاملن متناقض از فرمایش شما دریافت می کنم. زیرا:
در اینجا با یک حساب احتمالات و ریاضی درصدی روبرو هستیم به این مفهوم که :
۱- در صورتیکه کلمه " نزدیک تر" را همانی که هست در نظر بگیریم، در این حالت منظور آن است که: " مشرک کسی است که احتمال زیان رساندنش بیشتر از آن است که نفع برساند."
۲- اگر کلمه " نزدیک تر" را به " بیشتر" ترجمه کنیم، معنی جمله آن خواهد شد که : " مشرک کسی است که درصد زیان رساندنش از آن که نفع برساند بالاتر است." یعنی اگر برای مثال ۸۰ درصد امکان ضرر زدن باشد، با این حال هنوز ۲۰ درصد ممکن است سود برساند. علاوه بر آن، این نظریه فقط در بعد اعتقادی می تواند کاربرد داشته باشد و در امور اجتماعی می تواند بی تاثیر باشد.
در واقع هر دو مورد فوق یک امر طبیعی می باشند، زیرا گذشته از منبع اصلی خلقت، هیچ امری در جهان هستی، مطلق نیست. پس یک مشرک هم نمی تواند مطلقن زیان رسان باشد. همانطور که یک مومن نمی تواند مطلقن نافع باشد.
اگر نیک نظر کنیم و بصورت علمی و آماری و بدون حب و بغض به جریان نگاه کنیم، شاید بتوان گفت ضرر یک مشرک به مراتب از یک مومن دگم و افراطی بسیار کمتر است. زیرا شخص اول یک مشکل اعتقادی دارد، اما شخص دوم دچار یک مشکل تفهیمی خطرناک می باشد که ممکن است او را به یک حجاب بان خشن تبدیل کند که با اعمال خود، که آن را اجرای حکم خدا می داند!، هم به دیگران و هم به خودش آسیب برساند.
بررسی معضل از دیدگاهی دیگر:
ببینید، بطور کلی هر یک از موجودات که از عدم پا به عرصه وجود می گذارد دارای حقوق ویژه خود می باشد. این امر از یک تک سلولی تا یک موجود بسیار کوچک تر از پشه که فقط چند ساعت عمر می کند شروع می شود و تا به نوع انسان که پیچیده ترین نوع خلقت در زمین است بسط می یابد. در مورد انسان، اصل مهم آن است که او دارای اختیار است، چیزی که دیگر موجودات از آن بی بهره می باشند. اختیار به مفهوم آن است که او هر طور مایل است می تواند زندگی کند. از طرف دیگر آن منبع اصلی خلقت قوانین ویژه ای را تعیین نموده است. به این سیستم قضایی کائناتی، سیستم کارما می گوییم، البته با تعریف ما در پژوهشکده، زیرا نه هندو و نه بودیسم قادر به تشریح علمی این سیستم نبوده است.
به عبارت ساده تر یک انسان آزاد است که هر عملی را انجام دهد و سیستم کارما هم آزاد است در مقابل آن واکنش نشان دهد. این سازوکار باعث رشد روحی می شود.
و اما از دیدگاه امورات گروهی و خارج از محدوده خصوصی، هر انسان لازم است قوانین اجتماعی را رعایت کند. قوانینی که از یک طرف حقوق اولیه او، مانند حق انتخاب پوشش از جمله گذاشتن حجاب و یا عدم انجام آن را تضمین کند، و از طرف دیگر او را از اعمالی که به دیگران آسیب برساند برحذر دارد. اگر قوانین تعیین شده غیر از این باشند، به تدریج، اعتراضات برای تصحیح قوانین شکل می گیرد و سرانجام به یک خرد جمعی برای سرنگونی آن نظام سیاسی می انجامد.
همه آنچه گفته شد به این معناست که شما می توانید موافق یا مخالف حجاب باشید، اما تحت هیچ شراطی نمی توانید آن را به دیگران تحمیل کنید. این خلاف قوانین اصیل و ازلی خلقت است. اینکه چه کسی با چه اعمالی به بهشت یا جهنم می رود ، هیچ ارتباطی به من، شما و هیچ کس دیگری ندارد. ضمنن تعیین برتری یا پستی انسانها از روی ظاهر آنها قابل ارزیابی نیست و اصولن کار من و شما نیست.
در این راستا باید دانست: همه آنچه سردمداران اولیه ادیان گفته اند برای آن است که هر شخص آن توصیه ها را در مورد خودش بکار ببندد نه آنکه آنها را به دیگران تحمیل کند. در این ارتباط اتفاقی که افتاد آن است که در تاریخ از نقطه ای به بعد، حس برتری جویی بجایی رسید که مدعیان موخرتر ادیان، مخصوصن مسلمانان و مسیحیان چندین قرن یکدیگر را نابود ساختند که به جنگهای صلیبی شهرت یافت و در مقاطعی نیز مذاهب آن ادیان، مابین خود به جنگ و خونریزی پرداختند. همه این مصائب برای ارضاء شهوت سلطه جویی بر دیگران بوده و هست.
اجازه بدهید در همین رابطه یک جریان جالب را برای شما تعریف کنم:
چندین سال پیش در یک مقاله روان شناسی به زبان آلمانی و یا انگلیسی خواندم که در یک کشورغربی دو جوان مقداری ماری جوانا تهیه می کنند و به خانه می روند و مشغول می شوند. پس از مدتی یکی از آن دو متوجه می شود که دوستش دیگر نمی خندد. به او نگاه می کند و می بیند که وی به پوستر بسیار بزرگی که در روی دیوار اتاق قرار گرفته و تصویر یک آبشار بزرگ بر روی آن نقش بسته خیره شده است. از او چند بار می پرسد به چه چیز خیره شده ای، تا سرانجام او به کندی پاسخ می دهد "من از بالای رود به درون آبشار شیرجه زدم و چند سال است که نه به پایین به درون رودخانه می افتم و نه امکان بالا رفتن وجود دارد. " دوست وی که راوی این جریان بوده است در ادامه می گوید در همین گیرودار من هم به خواب رفتم و باقی توضیحات او را نشنیدم. صبح روز بعد راوی داستان، دوستش را مرده در کنار خود می یابد، به اورژانس خبر می دهد، او را به بیمارستان می رسانند و در انتها، پزشک، علت مرگ او را خفگی اعلام می کند!
می دانید دوست من، استنتاج شما از مطلب مورد بحث، بدان گونه که ارائه فرموده اید: " بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید." برای من تداعی همان داستان فوق است. زیرا در یک جمع بسته قرار گرفتن و با همفکران، دائمن در مورد اصول فقهی صحبت کردن و شاخ و برگ دادن به آن مباحث به نیت اثبات حقانیت آن مسائل، روزی به یک دگمای مذهبی، و هرآنچه برخلاف آن دگما باشد، به یک نشئگی ستیزه گر در روان آن افراد تبدیل می شود. مانند این نتیجه گیری شما از آن آیه که در آن، استنباط بر جای ترجمه قرار گرفته است. این دگما از نظر روانشناسی قابل مقایسه با همان پوستر روی دیوار است و اثرات روانی مقابله گر آن نیز همانند نشئگی آن ماده مخدر(ماری جوانا).
نتیجه آن خواهد بود که روزی فرد مبتلا به آن، در توهمات ساخته و پرداخته ذهنی خود، که هیچ مطابقتی با واقعیت ندارد غرق خواهد شد. باید توجه داشت در اینجا غرق شدن به مفهوم حمله به دگراندیشان و آسیب رساندن به حقوق آنان است که مجموعه ای از عکس العمل ها را ایجاد می کند که دیر یا زود عملیاتی خواهند شد.
البته نمی شود افراد عاقلی مانند شما را در این ردیف قرار داد.
این مطلب سَری بسیار دراز دارد و می توان در مورد آن تا ابدیت به بحث پرداخت. مگر آنکه قانون رعایت حقوق دیگران را بیاموزیم و عمل کنیم. اما اینکار مستلزم انقلاب در تفکر است که باعث محو شدن دگماهای سیاه از نوع یاد شده می شود.
در انتها باید بگویم که از مطالب ارائه شده شما، تصور می کنم که حوزوی باشید. به عقیده من، این دوستان به دو گروه عمده تقسیم می شوند. گروه اول آنهایی هستند که مرغشان فقط یک پا دارد و همه پیش فرض های آنها بر همان اساس طرح ریزی شده است و گروه دوم از اشخاصی تشکیل می شود که به مسائل اجتماعی و حتی فقهی با دیدی نسبتن بازتر می نگرند. امیدوارم جنابعالی از گروه اول نباشید، زیرا در آن صورت باید گفت: " پای چوبین سخت بی تمکین بود." و با این وصف " پس سخن کوتاه باید والسلام"
در انتها لازم می دانم به عنوان حسن ختام به یک گفتار از استاد الهی اشاره کنم:
" تمام دائر مدار دنیا و زندگی روی این یک چیز است و آن حق دیگران را محترم شمردن است. "
حق انتخاب پوشش از ابتدایی ترین حقوق انسانهاست. این ما هستیم که باید چشمان خود را تربیت و شهوت خود را مهار کنیم.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
17.09.2024 ر۲۷شهریور ۲۵۸۳ باستانی، مصادف با
ترجمه سوالات یک خانم آلمانی، از سایت آلمانی پژوهشکده و پاسخ به آنها
این سوال از یک دانشجوی زیمستر آخر رشته علوم سیاسی در برلین مطرح شده است که به مسائل سیاسی مربوط به ایران علاقه زیادی دارد و بنابر ادعای این خانم، ایشان کمی هم زبان فارسی می داند، ولی عمدتن مطالب سایت آلمانی پژوهشکده را به طور سیستماتیک مطالعه می کند.
مطالبی که ایشان عنوان داشته اند در حدود یک کتابچه است و بازتاب کامل آن در اینجا از حوصله خوانندگان خارج خواهد بود. از اینرو از آن متن طولانی، فقط سوالات ایشان استخراج و عنوان شده است.
روز بخیر آقای تابش و .... سوالات خود را بصورت زیر مطرح می کنم:
۱- همانطور که می دانید دومین سالگرد کشته شدن مهسا امینی می باشد. من نه در سایت آلمانی و نه در سایت فارسی در بخش علوم سیاسی موضع شما را نیافتم. نظر شما در این مورد چیست؟
۲- آیا قصد ندارید که در سایت آلمانی نیز یک بخش علوم سیاسی که مطالب سیاسی ایران و آلمان را پوشش دهد که در مطبوعات آلمانی کمتر به آن پرداخته می شود ایجاد کنید؟ من خوشحال می شوم که بتوانم در این رابطه کمک کنم.
۳- شما در کل وضعیت سیاسی ایران و جهان را چگونه می بینید؟
۴- من مردم ایران را بسیار شجاع ارزیابی می کنم. به ویژه زنان ایرانی را بطور چشمگیری پیشرو می دانم، زیرا با بسیاری از آنها در دانشکده و خارج از آن نیز در ارتباط هستم.
۵- من با متافیزیک شما تا حدودی که انتشار داده اید آشنا هستم. می خواهم بدانم بر آن اساس سرنوشت این دختران و پسرانی که در جریانات اعتراضی ۱۴۰۱ در ایران چشم خود را از دست دادند و برخی از آنها هم اکنون در آلمان تحت معالجه هستند و یا کشته شدگان چیست؟ می دانید، متافیزیک رشته تحصیلی من نیست، اما به این موضوع علاقمند هستم.
۶- به نظر شما به چه علت خیزش ۱۴۰۱ که به نام انقلاب مهسا معروف شد به سرنگونی حکومت کنونی منجر نشد؟
پیشاپیش از پاسخهای شما سپاسگزارم.
پاسخ به سوالات
پاسخ به سوال اول:
بله حق با شماست. دلیل آن این است که پلتفرم های فارسی زبان زیادی در این مورد گزارشات کاملی را منتشر نموده اند . حتی در برخی از کشورها مانند آمریکا و استرالیا تحریم هایی بر ضد افراد مرتبط با این فاجعه انسانی اعمال شده است. بنابر این من هرچه بگویم تکرار مکررات خواهد بود.
موضع من را خواسته بودید. ببینید، مهسا امینی نه یک جنگجو بود، نه جاسوس، نه انقلابی و نه برانداز. او یک دختر ساده کُرد ایرانی بود که می خواست رها از بندهای واپسگرایانه رایج در ایران کنونی زندگی کند. ویدیوها حاکی از آن است که او اهل موسیقی، رقص و هنر بود و فقط می خواست به فراخور سن و سالش زندگی کند. او به همراهی برادرش به تهران(پایتخت ایران) آمد تا با جوانان هم سن و سال کشور خودش در مرکز، یک ارتباط دوستانه داشته باشد، یک فنجان قهوه بنوشد و با آنها گفتگو کند. خب به نظر می آید دست تقدیر برای او یک مقام قهرمانی ویژه را در نظر گرفته بود. طبق اسناد منتشر شده، حجاب بانها او را دستگیر کردند و طبق ادعای سازمان های حقوق بشری، بر سر او ضربه وارد کردند و به قتل رساندند. همین امر مانند جرقه ای، انبار باروت، یعنی خشم انباشته شده جوانان را منفجر کرد و باعث ایجاد خیزش ملی ۱۴۰۱ مردم در سراسر ایران شد که اثرات آن در نهایت باعث سرنگونی حکومت فعلی خواهد شد. باید توجه داشت، آنچه گفته شد یک علم است و نه پیشگویی.
این امر چنان جهان را تحت تآثیر قرار داد که در کنگره آمریکا جیم بنکس، نماینده جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا لایحه ای را به نام قانون مهسا به مجلس ارائه داد که با۴۱۰ رأی موافق در مقابل سه رأی مخالف تصویب شد و تا آنجا که من می دانم، ریاست جمهوری آمریکا نیز آن را امضا نمود.
پاسخ به سوال دوم:
ببینید برای اینکار افراد ورزیده زیادی لازم است و کاری نیست که من و شما به تنهایی از عهده آن برآییم، آنهم در مدیای وسیع و حرفه ای آلمانی زبان. علاوه بر آن من تعداد افراد بسیار معدودی را در اختیار دارم که همه آنها به قول شما آلمانها "بطور افتخاری" با پژوهشکده همکاری می کنند. با این حال شاید در آینده شرایط لازم برای این منظور فراهم شود و در آن صورت تمایل زیادی به همکاری با شما خواهم داشت.
پاسخ به سوال سوم:
خب من این مسئله را در برخی مقالات خود به فارسی عنوان کرده ام. شاید لازم باشد برخی از آن قسمتها را به آلمانی نیز ترجمه کنم. بطور خلاصه می توانم بگویم:
۱- وضعیت ایران و ایرانیان در این زمان با سرنوشت جهان گره خورده است. به عبارت دیگر آنچه امروزه بر ایران و ایرانی می رود فاجعه آمیز است. فساد اخلاقی و فحشا در حد غیر قابل تصوری بالا رفته است. دیو اعتیاد بیداد می کند و با سرعت زیاد قربانی می گیرد. فقر کیلومترها خط قرمز را درنوردیده و سالهاست آژیر خطر را به صدا درآورده است. منابع طبیعی ایران تخریب شده و بخشی از آن در مقابل سیاستهای نابخردانه و امتیازهای ناپایدار کوچک به بیگانه واگذار شده است و میلیونها اتباع بیگانه در کشوری با چنین وضعیت نابسامانی بطور غیرقانونی مستقر شده اند و مشکلات زیادی را ایجاد نموده اند.
با این حال اگر تاریخ حداقل دوهزار و پانصد ساله این کشور باستانی را مطالعه کنید درخواهید یافت که بارها و بارها این سرزمین تا مرحله سقوط کامل پیشرفته، اما همیشه یک کورش، داریوش.....، نادر، کریم خان و رضا شاهی پیدا شده و آن را از نو احیا نموده است. اما اینبار وضعیت متفاوت است، بدان معنا که سیاستهای حکومت فعلی ایران نه تنها ایران و خاورمیانه را رنج می دهد، بلکه امنیت جهان را نیز به خطر انداخته است. از اینرو این مسئله یک مشکل جهانی می باشد و چون از ایران شروع شده است، بدست خود ایرانیان نیز پایان می یابد. این را یقین بدانید، ایرانیان بار دیگر جهان را شگفت زده خواهند کرد و احترام از دست رفته خود را احیا خواهند نمود. این پتانسیل در این مردم وجود دارد. در این قسمت من شکی ندارم.، زیرا یک نیروی نامحسوس خاص از آنها پشتیبانی می کند و اثرات آن در آینده ای نزدیک نمایان خواهد شد.
۲- گذشته از آنچه گفته شد، از یک طرف، قوانین جدیدی برای نظم نوین جهان آماده شده ، زیرا نظم کنونی پوسیده است و نیازهای این دوره جهان را پاسخگو نیست و از طرف دیگر، دوران ادیان نیز بسر آمده است. در نتیجه به نظر می آید جهان دچار هرج و مرج شده است. اما واقعیت آن است که ما در حال گذار از یک نظم قدیمی به یک نظم جدید در همین تمدن حاضر هستیم. فکر می کنم در همان سایت آلمانی برخی از قوانین این نظم نوین را مطالعه نموده باشید.
من معتقدم ایرانیان در کنار دیگر ملت های جهان، در استقرار و تحکیم این قوانین نقش بزرگی ایفا خواهند نمود.
پاسخ به سوال چهارم:
بله من با شما موافق هستم و چقدر هیجان انگیز است که شما به عنوان یک غیر ایرانی آن را عنوان نموده اید. زیرا ارزش آن دو چندان است تا من به عنوان یک ایرانی آن را بگویم.
ببینید این مسئله را من از بسیاری از دوستان فرانسوی و بخصوص آمریکایی نیز شنیده ام. مفهوم آن این است که بخش وسیعی از مردم جهان نیز به شجاعت حیرت آور جوانان ایرانی، چه دختر و چه پسر، پی برده اند. من این را از روی تحقیق می گویم و نه از روی احساسات ملی:
در طول تاریخ مدون جهان چنین شجاعت و بی باکی که از جوانان ایرانی سر می زند دیده نشده است. من می دانم که پارتیزان های آلمانی و یا فرانسوی چه شجاعت هایی را بر علیه نازی ها به اجرا در آوردند و همینطور از کوشش تحسین برانگیز سربازان آمریکایی در جنگ جهانی دوم در تصرف نرماندی آگاهم، اما همه آنها مسلح بودند و این در حالی است که جوانان ایرانی بدون سلاح در مقابل نیروهای کاملن مسلح به انواع سلاحهای جنگی تا پای جان ایستادگی کردند. عده زیادی از آنها کشته شدند، عده ای را کور کردند که برخی از آنها در کشورهای غربی در حال معالجه هستند، و عده ای را مورد تجاوز جنسی قرار دادند. اسناد همه آنچه را گفتم می توانید در سوشیال مدیا بیابید. در همان دوران خیزش ملی ۱۴۰۱ ، چندین زندان دچار آتش سوزی داخلی شد. در آینده معلوم خواهد شد که این آتش سوزی های همزمان، برای نابودی جوانان بازداشت شده بوده یا دلیل دیگری داشته است؟
در این ارتباط فراموش نکنید که این جوانان کشته شده و یا آسیب دیده، قهرمانان ملی ایران زمین هستند و هرگز فراموش نخواهند شد و هرچه زمان بگذرد، حماسه آنها تازه تر خواهد شد. داستانهای زیادی در مورد آنها نوشته خواهد شد و فیلمهای زیادی بر اساس داستان آنها ساخته خواهند شد.
در مورد زنان ایرانی هم کاملن با شما موافقم . بطور کلی می توان گفت:
گرچه تعداد کشته شدگان مردان بیشتر از زنان بوده است، اما رهبری خیزش، عمدتن در دست زنان بوده است. این امر می تواند دلیل اصلی دشمنی حکومت با زنان باشد که در قالب مبارزه با بی حجابی خودنمایی می کند.
پاسخ به سوال پنجم:
به سادگی می توانم بگویم: در آینده، پس از استقرار یک حکومت دمکراتیک در ایران که به مفهوم شروع التیام دادن به زخمها می باشد، در جایگاه های علمی، هنری و سیاسی، زنان مشارکت بسیار زیادی خواهند داشت. برای مثال در مجلس سنا، به تدریج بیش از پنجاه درصد سناتورها بانوان خواهند یود. این چیزی است که من به وضوح در ذهن خود آن را می بینم . زمانی که شما تصوری در ذهن دارید معنی آن این است که زمینه ظهور آن تصور وجود دارد. خب اینها همان زنانی خواهند بود که در طی این سال ها برای آزادی خود که یک حق طبیعی و خدشه ناپذیر است و در همه مالتی ورس ها جاری و ساریست، جان خود را از دست داده و یا آسیب دیده اند. سیستم عظیم کارما هیچ چیز، حتی سقوط به ظاهر ناچیز یک برگ بر روی زمین را نادیده نمی گیرد. همه چیز ثبت است.
در حال حاضر، ایران و جهان در حال خانه تکانی از خرافات و جعلیات مذهبی و دگماهای غیر ضروی ایسم های قدیمی و نوظهور، مانند وکیسم(wokeism) است.
پاسخ به سوال ششم:
ببینید، این یک سوال یک میلیون یا شاید هم ده میلیون دلاریست. زیرا برای یافتن یک جواب غیر کلیشه ای باید کمی وارد متافیزیک بشویم. اما من در اینجا قصد وارد شدن به آن مباحث را ندارم و بطور بسیار خلاصه و ساده به شما می گویم که هر آنچه در این جهان هستی رخ می دهد، بر اساس قوانین علمی خاصی می باشد که انسان در زمین فقط توانسته به بخش بسیار کوچکی از آن دست یابد، آنهم بطور ناقص. هر سیاره دارای یک جو یا اتمسفر است که داخل آن یک جهان کوانتمی موازی قرار دارد. بطور بسیار خلاصه، تصمیمات نخبگان آن محیط، در شکل گیری و روند اتفاقات در زمین نقش اساسی را ایفا می کنند. به سادگی می توان گفت:
آنها با ایجاد انرژی فلو یا جریانی از انرژی کدگذاری شده ویژه، سلسله ای از حوادث را در زمین ایجاد می کنند. با این وصف، در ۱۴۰۱ هنوز قرار نبود نظام کنونی سرنگون شود، بلکه قرار بود که از یک طرف به این حکومت شوک وارد شود تا تغییر مسیر دهد و از طرف دیگر هدف آن بود که ایرانیان در زمینه های متفاوت به سطحی بالاتر از آگاهی دست یابند و نخبگانی ایجاد شوند که قادر باشند بعد از ضربه نهایی به رژیم، یک حکومت دمکراتیک که حقوق همه را در نظر بگیرد ایجاد کنند. این پروسه به مراحل انتهایی خود نزدیک می شود.
این را هم بگویم که همان عالی جنابان جهان موازی اجازه نخواهند داد که اینبار کسی از درختان یا تیرهای چراغ برق به دار آویخته شود. ایجاد دمکراسی واقعی نیازمند هوشمندی و مداراست .
فکر می کنم برای انسان عاقل و باهوشی مانند شما همین مقدار کافی باشد.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش
05.09.2024 پانزدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با
سوال
با درود فراوان خدمت شما پرفسور تابش گرامی
بنده شخصن از زحمات بی وقفه شما در رابطه با تحقیقات و مقالات ارزشمندی که جمع آوری نموده و در دیده ی عموم قرار داده اید، از صمیم قلب سپاسگزارم
اینجانب س.الف، دانشجوی مطالعات امنیتی و اطلاعاتی در زمینه ی تروریسم و امنیت ملی میباشم
از نظر شما و جهان بینی استاد الهی، مجموعه اقداماتی که یک مقام اطلاعاتی-امنیتی باید در خصوص دفاع و حفظ منابع کشور و مردم(در یک حکومت نرمال) انجام دهد، چگونه ارزیابی میشود ؟
به عنوان مثال: یک اقدام تروریستی در حال وقوع میباشد
مجموع رفتارهای خشن و... که با یک تروریست برای بدست آوردن اطلاعات جهت خنثیسازی آن اقدام در حال وقوع انجام میشود، درست است یا خیر ؟
با سپاس از شما
حق نگهدارتان
پاسخ
با درود
اول آنکه: من پروفسور نیستم و اساسن در بند چنین عنوان هایی نیز نبوده و نخواهم بود. اسم من فرامرز و نام خانوادگی من تابش است. به همین سادگی.
دوم آنکه: راستی آزمایی اینکه جنابعالی یک فرد حقیقی و یا حقوقی هستید برای ما ممکن نیست. با این وجود فرض را بر آن می گیریم که ادعای شما در مورد اشتغال شما همان است که عنوان نموده اید.
سوم آنکه: در میانه متن خود نوشته اید «....دفاع و حفظ منابع کشور....» در اینجا اگر منظورتان واقعن همان است که نوشته اید، مسئله یک چیز است و اگر بر اثر لغزش انگشت بر روی کلیدهای کیبورد کامپیوتر "منافع" به "منابع" تبدیل شده است، در این حالت مسئله صورت دیگری می یابد. ولی فرض را بر این می گیریم که منظور همان منافع است.
مقدمتن باید بدانید که نظر من در مورد مسائل مختلف جهان، آن چیزی می باشد که در مرور زمانی طولانی از جهان بینی استاد الهی درک نموده ام. و فقط به اندازه ظرفیت و به ارتفاع پشت بام درک و فهم خودم نه بیشتر.
حال چون نظر مرا جویا شده بودید، خود را مسئول می دانم تا مطلب را به صورت زیر آنالیز کنم:
۱- بطور کلی، تحقیق، پژوهش و کسب دانش به عقیده من یک امر مقدس است و از ارزش زیادی برخوردار است.
۲- حفظ امنیت ملی، اگر حقیقتن به مفهوم ایجاد امنیت برای همه اقشار یک جامعه، بدون در نظر گرفتن عقاید سیاسی، اجتماعی و دینی آنها و بدون سیاست بازی باشد، بسیار مهم است. اما اگر منظور حفظ امنیت یک اقلیت در مقابل یک اکثریت باشد، نتیجه آن از نظر تاثیرات روحی- روانی بسیار مخرب است. زیرا همیشه حق با اکثریت است و این اقلیت است که باید به خواست اکثریت تمکین کند. درست به همین دلیل ما به یک دمکراسی حقیقی معتقد هستیم.
۳- تاکید شما بر روی حفاظت از منافع کشور و مردم در یک «... حکومت نرمال...» است. از دید من در حال حاضر، یک حکومت نرمال، باید با رای حقیقی، نه ساختگی، مردم بر سر کار آمده باشد. این امر بخشی از دموکراسی می باشد. شاید بتوان گفت، اولین قدم در یک حکومت دموکراتیک همین است که گفته شد.
۴- قسمت آخر مطلب شما در مورد خشونت با تروریست است. در اینجا باید توجه داشت که به آن شخص برچسب سیاسی تروریست، به منظور از میان برداشتن وی، زده نشده باشد. این بدان مفهوم است که تمام تعاریف جهانی ثبت شده در این مورد شامل آن شخص مورد ظن شود.
۵- با این حال بازهم خشونت، موردی ندارد زیرا اگر این شخص در یک کشور نرمال حقیقی دستگیر شده باشد، حتمن مدارک لازم در مورد او موجود بوده است، در غیر اینصورت در یک کشور نرمال کسی را از روی حدس و گمان دستگیر نمی کنند. مضاف بر آن، در جهان دمکراتیک ، پروتکل های دقیقی در مورد رفتار با مظنون وجود دارد که همگی باید بدون چون و چرا اجرا شوند. همه این پروتکل ها ضامن حقوق آن فرد، به عنوان یک انسان می شوند، حتی اگر برای ماموران امنیتی طبق شواهد و اسنادی که بدون فشار و شکنجه و بدرفتاری بدست آمده، تروریست بودن آن فرد حتمی تلقی شود. حتی در این صورت نیز نه پلیس و نه هیچ مقام امنیتی حق اطلاق کلمه تروریست را بر آن فرد ندارد، تا آنکه وی در یک دادگاه عادلانه با رعایت همه پروتکل های جهانی، محاکمه و طبق رای همان دادگاه محکوم شود.
در صورتی که بخواهیم مسئله را بیشتر بشکافیم، لازم می آید همه بندها و تبصره های حقوق بین الملل در این مورد را یکی یکی بررسی کنیم که این خود به یک کتاب نسبتن قطور تبدیل خواهد شد.
در انتها باید در نظر داشت که همه رفتار عملی، گفتار و حتی تفکرات و نیات، و کلن هرآنچه از هر یک از ما انسانها نشات بگیرد، به صورت کد های الکترومغناطیسی خاص درآمده و در درون پایگاه اطلاعات میدان مغناطیسی، یا همان روح، ثبت و ذخیره می شوند و عکس العمل هایی را در پی خواهند داشت که زندگی کنونی و آتی ما را شکل می دهند.
با این وصف، اگر کسی به آنچه گفته شد اعتقاد داشته باشد، رعایت احتیاط خواهد کرد و به گفته شاعر بزرگ ایران زمین: .... از بهر دمی عمر ابد را نخواهد فروخت.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
05.09.2024 پانزدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با
باعرض سلام و ارادت
فقط خواستم پیشاپیش تولد استادالهی را به تیم شما ودکترتابش عزیز تبریک عرض کنم.س
همچنان پیگیرمطالعه ومقاله های اندیشه آنلاین هستم وهمچنان هزارها پرسش از رمزوراز فلسفه استاد الهی دارم.ی
تا اوچه خواهد.
با سپاس
تیم سوشیال مدیای پژوهشکده
02.09.2024 دوازدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با
ترجمه یک سوال و پاسخ مربوطه از سایت انگلیسی پژوهشکده:
این سؤال مربوط به مقاله «بسط نظریه نسبیت - نقطه آغاز» است که در بخشی از آن به بررسی ارتباط بین اظهارات استاد الهی و نظریه نسبیت خاص پرداخته شده است.
سوال
آقای عزیز
در این مقاله یکی از گفته های استاد الهی را با نظریه نسبیت خاص مقایسه می کنید. من هیچ ارتباطی بین این دو موضوع نمی بینم. در صورت امکان لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.
ارادتمند
پاسخ
از سوال شما سپاسگزارم و تلاش خواهم کرد پاسخی واضح و جامع ارائه دهم.
طبق یکی از اصول اساسی نسبیت خاص، یک جسم فیزیکی نمی تواند به سرعت نور برسد. از سوی دیگر، تحلیل سایر اظهارات استاد حاکی از آن است که قصد وی از جدا شدن از بدن فیزیکی، ارائه یک سخنرانی در دنیای میانه (جهان کوانتومی موازی یا برزخ) بوده است. اگر امکان به حرکت درآوردن یک جسم فیزیکی با سرعت نور وجود داشت، هیچ منطقی برای استاد وجود نداشت که بدن خود را در حوضچه ای از آب قرار دهد و تنها با خودیت واقعی خود در جلسه فوق در جهان میانه ( برزخ) حاضر شود.
بطورکلی، هدف ما از این پژوهش ها این است که جنبههای متافیزیکی چنین مطالبی را که به طور پیچیده با علم مرتبط هستند، اما در مراکز آکادمک به عنوان یک معما باقی ماندهاند، را کشف کنیم. باید توجه داشت که این تازه شروع تحقیقات ما می باشد. ما از همه علاقهمندان دعوت میکنیم تا در کاوش و بحث بیشتر در مورد این موضوعات جذاب به ما بپیوندند.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
02.09.2024 دوازدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با
ترجمه دومین سوال و پاسخ مربوطه از سایت انگلیسی پژوهشکده:
یک سوال در مورد نسبیت و در رابطه با پاسخی که به سوال بالا داده شد.
سوال
درود آقای تابش
چگونه می توانید ثابت کنید که گفته های استاد الهی اساساً درست است؟ لطفا صراحت لهجه من را ببخشید.
پاسخ
ممنون از سوال شما
بهترین راه برای حل این مشکل مراجعه به بیوگرافی استاد الهی است. تنها پس از مطالعه دقیق فعالیتها و موقعیت اجتماعی استاد میتوانید به وضوح تشخیص دهید که این اظهارات از ذهن چه کسی سرچشمه میگیرد. سپس، می توانید تصمیم بگیرید که آیا چنین فردی می تواند چیزی را بگوید که اتفاق نیفتاده است یا خیر.
لطفا توجه داشته باشید که چنین تحقیقی وظیفه شماست. زیرا این امر را شما به خودتان بدهکار هستید.
در این رابطه تنها به عنوان مثال به دو مورد مهم اشاره می کنم که مانند قوانینی آهنین در زندگی استاد الهی رعایت شده اند. دیگر موارد را می توانید خودتان در قسمت «شخصیت های تاثیرگذار» سایت پژوهشکده بیابید.
۱- استاد الهی بنا به شهادت برخی از موسیقی دانان صاحب نام جهانی، نوازنده و موسیقی دانی استثنایی بوده اند که به جز برای تنی چند از شاگردان نزدیک و اعضای خانواده خود، هرگز در ملاء عام اجرا نداشته اند. این نشان می دهد که ایشان هرگز سعی در جلب توجه عموم نداشته اند.
۲- استاد هیچ گاه از معنویت برای دستیابی به مادیات، در هیچ یک از اشکال آن، استفاده نکردند و هرگز به دنبال جذب مرید نبوده اند.
ضمنن لازم به ذکر است که استاد از نظر حرفه ای، یک قاضی برجسته و از خانواده ای ثروتمند، قدیمی و سرشناس بودند.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
02.09.2024 دوازدهم شهریور ۲۵۸۳ مصادف با
ترجمه یک سوال و پاسخ مربوطه از سایت آلمانی پژوهشکده:
سوال
روز بخیر آقای تابش
در مقاله "بسط نظریه نسبیت" که به مناسبت یکصد و بیست و نهمین سالگرد تولد استاد الهی منتشر کردید، در قسمت "تحلیل نظری مورد الف" مقاله آمده است:
" در تمدنهای قبلی، بشریت به نقطهای رسیده بود که میتوانست در فضا با سرعتی بیشتر از نور حرکت کند و به سیارات دیگر برسد. ..."
حال سؤال این است: استاد الهی از کجا می دانست که چنین چیزی در تمدن های قبلی رخ داده است؟ زیرا چنین چیزی در تحقیقات علمی ذکر نشده است.
پیشاپیش از شما متشکرم
پاسخ
با سپاس از این سوال
به طور خلاصه، در دنیای موازی میانی( برزخ)، که دنیایی بسیار مدرن است، کتابخانههایی وجود دارد که حاوی سوابق دقیقی از تمام دورانهای سیاره زمین از زمان پیدایش آن است. بخشی از این کتابخانه در دسترس ساکنان این دنیای موازی می باشد، در حالی که بخش دیگر آن فقط برای افراد خاص قابل دسترسی است. مقام معنوی استاد الهی قطعن به ایشان امکان دسترسی به این قسمت از کتابخانه را می داد. استاد در یکی از گفتارهای خود به این موضوع اشاره نموده اند.
علاوه بر این، استاد الهی می توانست کتیبه ها و سنگ نگاره های ایران باستان را نیز بخواند. به این موضوع در کتاب های ایشان نیز اشاره شده است.
با این توصیف، کسب اطلاعات از این گونه وقایع در تمدن های گذشته، برای شخصیتی مانند استاد دشوار نبوده است.
لازم است بدانیم، همه مطالبی که محققان یوفو و فرازمینیان عنوان می کنند، تا اثبات نمایند که تمدن زمینی توسط فرازمینی ها ایجاد شده است، در واقع به تمدن های موجودات قبلی همین سیاره مربوط می شود و ربطی به فرازمینی ها ندارد، گرچه این موجودات فضائی بارها از زمین دیدن نموده و خواهند نمود.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
31.07.2024 دهم امرداد ۲۵۸۳ مصادف با
سوال زیر بسیار طولانی بوده است. در اینجا فقط اصل سوال آورده شده است.
:سوال
با درود
..... در حکومت فعلی ایران به ویژه رئیس جمهور منتصب و دوستانش بسیار بر روی این امر تأکید دارند که باید بر اساس نهج البلاغه عمل کرد و ..... حال سوال این است که چگونه ممکن است در قرن بیست و یکم با وسعت به هم رساندن تفکرات دمکراتیک ما بیاییم و افکار حدود چهارده قرن پیش را سرلوحه فعالیتهای سیاسی خود قرار دهیم. آن هم در یک کشور مهم و باستانی مانند ایران، زیرا.....
با سپاس از شما
پاسخ:
با درود
ببینید اینها همه تحمیق قشرمذهبی می باشد. قشری که هیچ اطلاعی از همان المنت های مذهب خود نیز ندارد. برای آنکه مطلب به درازا نکشد شما می توانید به این افراد بگویید که در نهج البلاغه آمده است:س
" سلاطین (پادشاهان) دستیاران خدا در زمین او هستند." س
پس با این حساب، لازم است این شعارخواران، تمام کوشش خود را برای بازگرداندن سلطنت (از نظر ادبی هم خانواده با کلمه سلاطین) و یا با ادبیات ما، پادشاهی (مشروطه) به ایران بکار ببندند. ضمنن بر حسب همین تفکر و با معیار یاد شده، همه آنچه در ۵۷ رخ داد، در واقع انقلاب بر علیه دستیار خدا بر روی زمین بوده است و نتیجه آن را نیز شاهد هستیم.
اتفاقن بد نیست که اگر با این افراد در ارتباط هستید، این نکته را به آنها گوشزد کنید و ببیند که آنها چه حرفی برای گفتن دارند. البته دیوار سفسطه چنین افرادی بلند است.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
22.06.2024 دوم تیرماه ۲۵۸۳ مصادف با
:سوال
زمانی که زندگی نامه استاد الهی را می خوانم راستش کمی از خودم ناراحت می شود که نمی توانم مانند ایشان زندگی کنم. دلم می خواهد بر نفسم تسلط داشته باشم . برای مثال خشم و شهوتم را کنترل کنم و غیره. عدم توانایی در این مورد مرا دلسرد می کند و راستش کمی می ترساند.
پاسخ:
دوست عزیز آیا شما قصد دارید یک زندگی به سبک یک جوکی هندی داشته باشید؟ اگر اینطور است بهتر است مسئله خود را با یک جوکی در میان بگذارید زیرا در آن رابطه چنین شخصی بهتر می تواند شما را راهنمایی کند. اما اگر نظر شما جهانبینی استاد الهی می باشد، طبق آنچه من از این جهانبینی آموخته ام و بر طبق تجربیات شخصی خودم در این مسیر، به شما می گویم جریان بدین گونه نیست. من و شما نه تارک دنیا هستیم و نه مرتاض. طبق آموزش های بی بدیل استاد، ما در زمین هستیم که کاملن طبیعی زندگی کنیم، تشکیل خانواده بدهیم، در اجتماع فعالیت داشته باشیم، دیگران را دوست داشته باشیم و اجازه بدهیم تا دیگران هم ما را دوست بدارند. در این روند می توانیم از این یا آن فرد یا جریان، کمی هم ناراحت و عصبانی شویم، زیرا قسمت روشن طبیعت بشر اینگونه است. بازهم طبق تعالیم ایشان، فقط لازم است آن قسمت تیره طبیعت انسان را شناسایی کنیم و تحت کنترل درآوریم، آنهم تا آنجا که زورمان می رسد، یعنی ضمن آنکه از حقوق خودمان دفاع می کنیم به حقوق دیگران نیز تجاوز نکنیم. " زندگی کن و اجازه بده دیگران هم زندگی کنند. "
در این ارتباط فراموش نکنید که کنترل خشم و شهوت به مفهوم نابودی این دو خصیصه طبیعی نیست. زیرا اگر هم با زحمت فراوان موفق به این کار شوید، ممکن است دریچه های بسیار فریبنده ای از جهانهای غیرمادی برایتان باز شود که دارای پدیده هایی می باشد که برای یک روح نا آزموده می تواند بسیار خطرناک باشد و به سرعت جای درست و نادرست را در ذهن شخص تغییر دهد. بسیاری از این افراد برای مثال در هندوستان، به چنین ورطه های وحشتناکی گرفتار آمدند و امکان دستیابی به کمال روحی را برای یک زمان بسیار طولانی و بعضن برای همیشه از دست دادند.
در اینجا مایلم برای اولین بار به این امر اشاره کنم که بسیاری از خدایان هندو، نه یک خدا بلکه عوامل جهان تاریک هستند که مردمان ساده اندیش بسیاری از دهات هندوستان را تحت کنترل خود گرفته اند و به آنها ریتوال های بسیار نفرت آوری مانند ازدواج با حیوانات را القا نموده اند. البته منکر وجود مردان و زنان بزرگ معنوی، در گذشته که هندوان همه آنها را خدا یا الهه می دانند نیستیم. در همین کهکشان ما سیاراتی وجود دارند که ارواح بسیاری از همین افراد در آنجا سقوط کرده اند و امکان ادامه سیرکمال را برای زمانی نامعلوم از دست داده اند. این سیاره درست مانند قبرستان ماشین های تصادفی و ازکار افتاده می باشد.
در انتها مایلم به شما گوشزد کنم که تا به درجه معنوی استاد الهی نرسی هرگز قادر به زندگی مانند ایشان نخواهی بود. بنابر این زندگی خودتان را بطور طبیعی ادامه دهید و تا آنجا که در توانتان می باشد به توصیه های استاد و یا هر کس که به آن اعتقاد دارید عمل کنید. در عین حال هرگز سعی نکنید عوام فریبی کنید، زیرا عواید آن، هرچه که باشد، در هر حال ارزش پس رفت روح را ندارد. شاید بسیاری از افرادی که در حال حاضر در ایران بر مسند قدرت تکیده زده اند در ابتدا قصد و هدفشان خدمت به دینشان بوده است اما با انتخاب های نادرست، یعنی توجیه وسیله برای رسیدن به هدف، به دامی که توضیح داده شد افتاده، به مرور، خود تبدیل به عوامل تاریکی شدند و نتیجه آن است که شاهد آن هستیم.
بنابراین در یک روند نرمال زندگی و با رعایت توصیه های استاد در حد امکان، به مرور و بطور طبیعی رشد خواهید کرد.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
June 19, 2024
A question about the article "Who is elite?"
Dear Sir,
…. In the article "Who's Elite," an exhaustive examination of the term "elite" across various disciplines yielded the following conclusions:
" A true elite, therefore, is the one that informs us about how and on what basis this universe is built. He must also tell us about who the man is, why he exists, what his duties are in this harsh material world, and what happens after death"
It is crucial to acknowledge that a multitude of individuals, including figures such as Jesus Christ, Buddha, and renowned philosophers, have addressed these questions throughout history. It is, therefore, reasonable to conclude that all of them should be considered elite. However, it appears that you are referring to a specific individual. Is this interpretation accurate?
Furthermore, the event of Mabel and George at the conclusion of the article was particularly effective and intelligent.
Thank you very much
Answer to the question
Good morning, Sir,
Yes, all these people you mentioned can be considered elite. However, as you have perceptively observed, I was referring to an exceptional elite. In my estimation, this individual is Master Elahi. In order to ascertain the truth, it is essential to compare the perspectives and teachings of Master Elahi with those of other individuals. Only after a comprehensive and meticulous examination of these comparisons can a decision be made regarding the identity of the elite.
I wish you and your family all the best.
Faramarz Tabesh
June 12, 2024
A question about the article "Iran-Persia: Art & Culture," episode 2, paragraph "Some of the achievements of Darius the Great."
Dear Mr. Tabesh,
I would like to express my gratitude for the opportunity to read this series of articles on ancient Iran on the Institute's English website. With regard to the second episode, in the section on the achievements of Darius the Great, I have a question regarding the second paragraph. In the aforementioned paragraph, you wrote:
[ - Reconstruction of the Temples
… To appease the Egyptians, whose temples had previously been destroyed [15], … ]
The article fails to provide any insight into the circumstances surrounding the destruction of the Egyptian gods' tombs in the past. Meanwhile, as you noted in footnote 15, Herodotus asserts that Cambyses II, son of Cyrus the Great, was responsible for this destruction. However, the article fails to address this historical issue.
I appreciate the opportunity to discuss these matters.
Answer to the question
I appreciate your question.
This discrepancy is mainly due to the considerable divergence between contemporary historians' opinions, based on available documents, and Herodotus' account.
I have discussed this matter in detail from both perspectives in footnote 15. In this case, attributing the destruction to Cambyses is not a valid interpretation. Please see my explanation in the same footnote. In addition, it is crucial to recognize that Greece and Iran were adversaries in ancient times. This fact may have had a negative impact on Herodotus' ideas.
I wish you and your family all the best.
Faramarz Tabesh
01.06.2024
دوازدهم خرداد ۲۵۸۳مصادف با
سوال
با درود
دو پاراگراف از مقاله „Who is Elite“ در سایت انگلیسی پژوهشکده برایم پر از رمز و راز است و بی پرده بگویم منظورتان را از ارتباطات مابین افراد این قسمت درک نکردم. در آنجا شما نوشته اید:
„It is worth noting that a recent trend in the media is to invite a famous Hollywood actress or actor to a meeting and request that they share their experiences on a particular topic. The individual's statements are then published in specific situations, considering the media's interests and the desired effect. As a result, confusion is created in ordinary people's minds, making it difficult to distinguish between right and wrong.
An illustrative example of the instrumentalization of narratives is the statement frequently used by one of the presidential candidates in the 2020 election campaign in American media that "democracy in the USA is in danger". The unified message put forward by certain politicians was aimed at discrediting the opposition. This contrasted with the perception of millions of US citizens who identified the representatives of globalism as responsible for the destabilization of democracy. ".
اولین سوال این است که آیا منظور شما در پاراگراف اول، اظهار نظرهای هالی وودی ها برای مثال رابرت دنیرو در مورد سیاست و مشخصن پرزیدنت ترامپ و دخالت آنها در انتخابات است؟ که در این صورت این در آمریکا یک امر عادی است.
دوم آنکه در پاراگراف دوم، آیا منظور شما پرزیدنت بایدن است. منظورم این است که بطور کلی منظورتان چیست که اظهار نظر "دمکراسی ما در آمریکا در خطر است" در افکار مردم خدشه ایجاد می کند؟ اصولن این مسئله چه ارتباطی با نخبگان در آمریکا دارد؟
با سپاس از شما
پاسخ
با درود
من فکر می کنم پر رمز و رازتر از آنچه در آن مقاله نوشته ام، سوال جنابعالی می باشد. با این حال سعی می کنم به آنچه از سوال شما درک کرده ام پاسخ بدهم.
قسمت اول:
بله درست است، اما تنها دنیرو مورد نظر نیست، دمکراتهای گلوبالیست و عمومن چپ گرا از هالی وودی ها نهایت استفاده را در این جهت می کنند. در انتخابات ۲۰۲۰ یکی دیگر از این افراد، آرنولد شوارتسن اگر(اگا) بود. همه این هالی وودی ها که در یک دنیای ایزوله و جدا از واقعیات کوچه و خیابان زندگی می کنند اطلاعات صحیحی از سیاست جهان ندارند و بسادگی بازیچه دست دمکراتها می شوند. یادم می آید در دوران جوانی کتابی داشتم که نویسنده آن مارلون براندو،هنرپیشه نامدار هالی وود بود. او در یک قسمت از آن کتاب نوشته بود که به اکثر هنرپیشه های هالی وود تا صدمتری بیشتر نمی شود نزدیک شد. البته این نقل به مضمون است. بعدها فیلم های دیگری مانند کالیفورنیکیشن دیدگاه براندو را مورد تایید قرار داد.
منظورم آن است که در واقع کاری که آنها انجام می دهند، اظهار نظر نیست، بلکه به طرف مقابل حمله می کنند و در این رابطه از بدترین الفاظ و دیس اینفرمیشن نیز بهره می برند. از صحبتهای آنها و پوششی که شبکه هایی مانند سی ان ان به این صحبتها می دهند کاملن پیداست که انگشت گلوبالیسم چپ چه در داخل آمریکا و چه در خارج از آن در کار است. من معتقدم این افراد، یعنی دمکراتهای تندروی چپ در حال نابودی دمکراسی آمریکا هستند. آنچه در دادگاه های ترامپ در جریان است مهر تاییدی می باشد بر آنچه گفته شد.
قسمت دوم:
بله این شعار را تیم بایدن و احتمالن اوباما که به عقیده من صحنه گردان بازی در آمریکا و حتی در جهان است، ایجاد نمود و اکثر مطبوعات به سبک یک پارچه نویسی معمول در حکومت فعلی ایران، مانند طوطی همان را تکرار نمودند. حال آنکه مدارک و اسنادی که از ۲۰۲۰ تا به امروز بیرون آمده، نشان می دهد که این خود ایجاد کنندگان این شعار هستند که در حال نابودی دمکراسی می باشند که پدران بنیانگذار آمریکا با آن سختی ایجاد نمودند.
ببینید، آمریکا کشور بسیار خوبیست و مردم خوبی هم دارد، اما در حال حاضر یک اتحاد هولناک مابین چپ و اسلامگرایان رادیکال ایجاد شده است که در حال تخریب قوانین دمکراتیک آن سرزمین است. من در مقالات خود در پژوهشکده از چند سال پیش در این مورد اخطار داده بودم. این امر از آمریکا به اروپا هم سرایت کرده است و تندروهای اسلامی به صراحت صحبت از خلیفه گری در آلمان، اروپا و جهان می کنند و در این رابطه از پشتیبانی گلوبالیسم هم برخوردار هستند. به عبارت دیگر، اتاق فکر و بانکداری تاریک را گلوبالیسم هدایت می کند و اسلامیستهای تندرو نقش سربازان پیاده را ایفا می کنند و این بسیار خطرناک است.
ارتباط همه آنچه گفته شد با نخبگان آن است که اتاق فکر را همین نخبگان تحت کنترل دارند. دو عامل موثر لو رفته که امروز همه از آن باخبر هستند، بنیاد جورج سوروس و موسسه برادران راکفلر است. اما به عقیده من نخبگان دیگری نیز دستی در آتش دارند. فراموش نکنید که من در همان مقاله، این نوع نخبگان را تحت عنوان نخبگان منفی دسته بندی نموده ام.
مسئله بسیار پیچیده تر از این مختصر است، اما امیدوارم این پاسخ، نظر شما را تامین نموده باشد.
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
01.06.2024
دوازدهم خرداد ۲۵۸۳مصادف با
خلاصه سوال
با درود
... با این وصف سوالی که برای من مطرح است این است که چه عاملی باعث شد چپ در جهان تا این حد تسلط پیدا کند؟
پاسخ
با درود
ببینید، تضاد در ایده ها همیشه از ابتدای ایجاد اولین انسانها در سیاره زمین وجود داشته است و تا زمانی که آخرین دو نفر از نوع انسان در این سیاره باقی بماند نیز وجود خواهد داشت. اساسن پایه های خلقت جهان هستی بر روی تضاد مابین دو منبع انرژی متضاد است که من آنها را جهان الکترونی یا نور و پوزیترونی یا تاریکی نام داده ام. طبق اطلاعات بی نظیری که استاد الهی در اختیار ما قرار داده اند، هیچ کدام از این دو جهان بر یکدیگر ارجحیت ندارند. به مفهوم ساده، هر کدام از آنها تولیدات فکری و انرژیایی خود را دارند و موجودات ویژه خود را ایجاد می کنند. یک نمونه ساده، میکروبهای مفید و در مقابل آن ایجاد میکروبهای مضر برای بدن انسان است. بنابر این، تضاد، اساس ایجاد جهان هستی می باشد.
و اما دلیل اصلی آنکه در این دوره، چپ تا این اندازه مسلط شده است، از دید من آن است که از یک طرف، تاریخ مصرف ادیان و مذاهب بسر آمده است. البته این بدان مفهوم نیست که دیگر آنها وجود ندارند، بلکه منظور آن است که انرژی ویژه ای که به هر کدام از آنها تعلق می گرفته است به پایان رسیده است. در نتیجه دیگر برد و نفوذ خود را از دست داده اند، از طرف دیگر هنوز تعاریف جدید و جهان شمول و منطقی ارائه شده از طرف استاد الهی در جهان بینی ایشان، در سطح جهانی گسترش نیافته است. یکی از پیامدهای آنچه گفته شد، تسلط نسبی چپ و آتئیست و اسلام رادیکال در جهان است. البته این امر دلایل دیگری هم دارد.
در هر حال به عقیده من، این امر تا چند سال دیگر از بین خواهد رفت و نظم نوین جهان، بدان گونه که مورد نظر ماست، همه این مشکلات و درگیری ها را حل خواهد نمود.
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
01.06.2024
دوازدهم خرداد ۲۵۸۳مصادف با
سوال
در مقاله "تحریف و تخریب گسترده تاریخ باستانی ایران- قسمت ششم" در اوایل قسمت ششم نوشته اید:
"... به عقیده من، تا زمان جایگزینی قوانین جدید در یک نظم نوین جهانی، اوضاع جهان به سمت وخامت بیشتری پیش خواهد رفت، تا آنکه......... و بعد از آن، بشر آرام خواهد گرفت و... "
اگر ممکن است بفرمایید، در آن چند نقطه مابین "تا آنکه" و "و بعد از آن" قرار است چه اتفاقاتی رخ بدهند؟ با سپاس
پاسخ
با درود
در واقع آنچه من بدین شکل نوشته ام، همانیست که در آثار استاد الهی آمده است و این پاسخی را هم که در اینجا به شما خواهم داد بازهم از روی آثار ایشان است.
با در نظر گرفتن آنچه در حال حاضر در جوامع بشری در حال اجراست و با آنالیز دقیق رخداد ها و اطلاعاتی که استاد در اختیار ما گذاشته اند، متاسفانه این امکان وجود دارد که یک جنگ جهانی اتمی در پیش باشد که در آن صورت احتمالن حدود چهار میلیارد نفر یعنی نیمی از جمعیت جهان از بین خواهد رفت و حداقل نیمی از منابع طبیعی زمین نیز نابود خواهد شد. شاید بعد از آن، بازماندگان، به این نتیجه برسند که باید طرز فکر و نحوه زندگی خود را تغییر بدهند.
در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ همین شرایط ایجاد شد و باعث شد که یک توده غول پیکر از انرژی سیاه و تاریک کهکشانی جذب سیاره زمین شود. اگر این اتفاق رخ می داد و آن ابر به زمین می رسید، یک فاجعه در همان ابعادی که فوقن گفته شد اتفاق می افتاد. اما استاد الهی از این امر جلوگیری نمودند و ماجرا به همان سقوط برجهای منهتن و وقایع بعد از آن ختم شد . این که می گویم ایشان از فاجعه جلوگیری نمودند نه جنبه تبلیغات دارد و نه توهم بافیست، زیرا من خود شاهد آن ماجرا بودم و از کسی نقل قول نمی کنم. جالب آنجاست که یازدهم سپتامبر روز تولد استاد الهی می باشد.
در این رابطه نکته دیگر آنکه تغییر نظم جهانی تا آنجا که من می دانم همیشه در پی چنین رخدادهایی بوده است. از جمله بعد از وقوع حوادث طبیعی بسیار وسیع مانند سیل های ویرانگر و همینطور جنگهای جهانی. امیدوارم اینبار اینگونه نباشد.
با امید به آنکه حداقل تا حدودی پاسخ سوال شما را داده باشم.س
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش
12.05.2024
بیست و سوم اردیبهشت ۲۵۸۳مصادف با
پاسخ به سوالاتی که رو در رو عنوان شده اند.س
چکیده سوال اول:
ش ....... حال با این مقدمه می خواهم بدون پرده پوشی و محافظه کاری و با شفافیت، نظر خود را در مورد شاهزاده رضا پهلوی عنوان کنید؟ش
پاسخ:ش
با سپاس از طرح این سوال. س
بطور خلاصه و به درخواست شما، بطور شفاف بگویم که اگر منظور شما نقش ایشان در زمینه سیاست است باید بگویم، من با همه نخبگان سیاسی موافق هستم و معتقدم فرد دیگری در حد ایشان وجود ندارد. وقتی به افق ژئوپلیتیک ایران می نگرم شخص دیگری را حتی در دوردست ها نمی بینم که بتواند ده درصد شانس و امکانات ایشان را داشته باشد. به سه دلیل:ش
دلیل اول: س
شاهزاده از یک کارنامه سیاسی و اجتماعی خانوادگی بسیار معتبر و درخشان برخوردار است. ش
دلیل دوم : س
ایشان دارای یک شخصیت متعادل و دمکراتیک است و این امر ضمن آنکه باعث جذب حداکثری ریزشی های حکومت فعلی می شود، آمادگی همکاری با چپ های متعادل را نیز دارد.ش
دلیل سوم آنکه: س
همانطور که می دانید پژوهشکده چند سال است که با ارائه اسناد و آرگومنت های مناسب و منطقی در مقالات متعدد، سعی کرده است یک ملی گرایی و هویت طلبی ملی گرایانه متعادل که نه چپ می باشد و نه راست، اما برخی از خصلتهای مثبت هر دو قطب را در خود دارد را جا بیاندازد. زیرا ما معتقدیم این نوع جهان بینی در آینده زمین به یک گلوبالیسم مثبت، برخلاف گلوبالیسم چپ تندروی کنونی، تبدیل خواهد شد. از آنجا که به نظر می آید شاهزاده پهلوی بطور طبیعی دارای این خصوصیات می باشد، در حال حاضر بهترین گزینه برای کمک به ایجاد چنین فضایی در سیاست ایران و شاید بعدها در جهان است. ش
در اینجا لازم می دانم به این امر اشاره ای کوتاه داشته باشم که هم رضا شاه و هم محمدرضا شاه و همینطور شهبانو فرح نیز شخصیتن افرادی متعادل و ملی گرا بودند و اگر حکومت پهلوی ادامه می یافت، امروز قطعن به یک دمکراسی سکولار دست یافته بودیم. ش
چکیده سوال دوم:ش
شما در مطالب و مقالات سیاسی خود از افرادی که در این یا آن تلویزیون خارج کشور ظاهر می شوند، به عنوان افراد خود شیفته و هوچی گر و خودستا نام برده اید. حال شاهد این هستیم که شاهزاده دائمن در شبکه های تلویزیونی بین المللی ظاهر می شوند و گفتگو می کنند. آیا در مورد ایشان هم همین نظر را دارید و ایشان را هم در آن ردیف جای می دهید؟ش
پاسخ:ش
ببینید مطرح نمودن این سوال از طرف یک فرد تحصیل کرده و منطقی مانند شما بعید است. زیرا این دو مسئله، کاملن متفاوت هستند. ایشان از طرف ایرانیان بسیار زیادی وکالت دارند تا با جهان در مورد وضعیت ایران و ایرانیان به گفتگو بپردازند. در نتیجه، این عمل در واقع یک انجام وظیفه ملی و تاریخی محسوب می شود. ش
دوم آنکه همان افراد مورد نظر شما را هم، من با آن کلماتی که فرمودید یاد نکرده ام. اگر به مطالب من در آن مورد رجوع کنید خودتان متوجه اشتباه سهوی خود خواهید شد. در آنجا منظور من تأکید بر عمل گرایی بوده است و دیگر آنکه هر کس که از نظام جدا می شود را نباید به چشم یک پروژه حکومتی بررسی نمود. در میان بدنه نظام، شکاف های بسیار عظیم و جدی وجود دارد و باید از این رویداد، حداکثر بهره برداری را برای ایجاد یک جبهه متحد نمود و اکثریت را جذب کرد. زیرا پول، قدرت و نفوذ در دستگاه های اطلاعاتی در دست همین افراد است. با این حال باید مراقب نیرنگ های احتمالی هم بود، اما این امر به مفهوم آن نیست که امکان مذاکره و گفتگو مسدود بماند. ش
همانطور که در بسیاری از مقالات سیاسی خود عنوان داشته ام، بدون کمک این ریزشی ها که ممکن است بعضن دین گرا هم باشند، گذار به دمکراسی غیر ممکن و یا بسیار بسیار پر هزینه و احتمالن خونین خواهد بود. علاوه بر آن، اگر مایل هستید یک دمکراسی حقیقی ایجاد کنید، باید بدانید، صرف آنکه شخصی در بسیج یا سپاه بوده و یا معمم است، وی را در مقابل هیچ اتهامی قرار نمی دهد، مگر آنکه شاکی خصوصی وجود داشته باشد که در آن صورت تنها محل رسمی و قانونی رسیدگی به این امر، دادگاه های دمکراتیک مستقل می باشند. این را من به شما می گویم که هرگز نه بسیجی بوده ام نه سپاهی نه معمم و نه حتی مذهبی.ش
ضمنن نگران آدمکش ها و قاتلین جوانان ما نباشید، زیرا هم اکنون برخی از همان اطلاعاتی ها لیست های بلند بالایی از این اشخاص را در اختیار دارند و در همان ساعات اول بعد از فروپاشی، آنها را دستگیر خواهند کرد و تحویل دادگاه های دمکراتیک خواهند داد. آنها این اقدام را برای حفاظت از موقعیت جدید خود انجام خواهند داد. ش
در هر حال یک سیاستمدار قابل و پخته، باید بتواند یک رابطه قوی و منطقی با چنین افرادی در دل نظام ایجاد کند و به آنها تضمین های لازم را بدهد تا گذار با هزینه کم امکان پذیر شود. من معتقدم شاهزاده پهلوی چنین پتانسیلی را در خود دارد. ش
چکیده سوال سوم:ش
ش .... راستش با مطالعه مقالات شما در مورد نقطه نظرات شما در مورد چپ ها کمی دچار سردرگمی شده ام. بطور خلاصه آیا شما با اینها موافقید یا خیر؟ش
پاسخ:ش
پاسخ مبسوط به این سوال یقینن به یک کتاب قطور تبدیل خواهد شد. اما فکر می کنم در همان مقالات مورد استناد شما، کامل به این امر پرداخته باشم.ش
ببینید، اینکه نظر من در این مورد چیست از اهمیت چندانی برخوردار نیست، بلکه سوال این است که آیا شما بدنبال یک دمکراسی واقعی هستید یا خیر. زیرا چپ گرایی یک حقیقت موجود است که شما نمی توانید آن را انکار کنید. از طرف دیگر شما می خواهید در ایران یک سیستم دمکراتیک، پادشاهی و یا جمهوری، ایجاد کنید. حال سوال این است که شما می خواهید با آنها، یا مذهبیون، آتئیست ها و یک دو جین از فرقه ها و آئین ها چه بکنید؟ پاسخ آن است که همه صاحبان این تفکرات باید آزاد باشند که بدون ترس و لکنت زبان در مورد اعتقادات خود بگویند و حتی تبلیغ کنند. در این میان اگر به کسی تهمتی زده شد و یا حقوق قانونی افرادی خدشه دار شد باید در یک دادگاه بی طرف دمکراتیک به آن رسیدگی شود. س
اتفاقن همین امر آزادی در ابراز عقیده، باعث شکوفایی اذهان و رشد اندیشه می شود، زیرا وقتی شما یک یا چند نیروی قوی در مقابل خود دارید که قانون به شما اجازه حذف آنها را نمی دهد، مجبور به تحقیق و پژوهش می شوید و این سر آغاز و یا تداوم قدرتمند شدن فکر و اندیشه است. ضمن آنکه تک صدایی باعث رشد مجیزگویان بی مایه ای می شود که برای گرفتن ماهی از آب گل آلود استبداد، خود را به شکل دلخواه مستبد خون ریز درآورده به افراط و خشکه گرایی گرویده، فجایع زیادی را رقم خواهند زد. این همان پروسه ای می باشد که در حال حاظر در ایران در جریان است.ش
سوال چهارم:ش
جدیدن آقایی از اصلاح طلبان بریده از نظام به خارج آمده اند و به نوعی خواستار اتحاد این جماعت با شاهزاده شده اند. نظر شما در این مورد چیست؟ش
پاسخ:ش
به عقیده من این یک موقعیت بسیار استثنایی در ایجاد یک جبهه متحد درون و بیرون از ایران است. به هر حال اگر آن آقای محترم، اختیاراتی از طرف اصلاح طلبان سرخورده و جدا شده از نظام نداشت، مبادرت به انجام این امر نمی نمود، زیرا در هر حال این شخص نه بچه است و نه متوهم. زیرا سال های طولانی در بدنه نظام بوده و از مطالبی باخبر است که من و شما از آن بی خبر می باشیم. در هر حال یک گفتگو در پشت دوربین های خبرنگاران با ایشان، اگر نتیجه دل خواهی در پی نداشته باشد، ضرری را هم متوجه شاهزاده نخواهد کرد. من معتقدم در چنین مواردی باید ضمن رعایت احتیاط، خوشبینی پیشه نمود. ش
من از شما برای پاسخ به سوالات بنده متشکرم
من نیز ضمن آرزوی موفقیت برای شما و خانواده، از مطرح نمودن این سوالات بی پرده سپاسگزارم.ش
فرامرز تابش
04.02.2024
سوال
با عرض درود و ادب چند سوال مطرح است که میل دارم نظر شما را در رابطه با این موارد بدانم. با سپاس
س
۱- شما در طی سال گذشته در پاسخ به چند سوال در مورد
فرقه گرایی ، آن را آفت اندیشه و خرد نامیدید و آن را رد نمودید. اما آیا مقالات شما در مورد
استاد الهی و عقاید ایشان تبلیغات محسوب نمی شود؟ که در اینصورت این امر نیز یک اقدام فرقه گرایانه تلقی می شود.
س
س
۲- اگر ما هر چیز را از خدا بدانیم، آنطور که در آثار
استاد الهی بر آن تأکید شده است، با این حساب شما نباید به
دمکراسی که به مفهوم مردم سالاری می باشد معتقد باشید و در آن صورت به رای مردم نیز اعتقادی ندارید. این دو مقوله متضاد را چگونه باهم جمع می کنید؟
س
۳- آیا مقوله
نظم نوین جهان آنطور که شما در مورد آن نوشته اید تا چه اندازه مطابق با آن نظم نوینی می باشد که در سطح جهانی از آن صحبت می شود؟ و یا آنکه اصولن ما در مورد دو مقوله کاملن متفاوت صحبت می کنیم؟
پاسخ
با درود و سپاس از ارسال سوالات فوق
پاسخ به سوال اول:س
ببینید، افکار و کشفیات
استاد الهی ، که در واقع
دستاوردهای ایشان در ارتباط با
جهان هستی می باشند، یک
جهانبینی کامل و بی نقص را ارائه می دهند. این جهانبینی، گزارشی کامل از همه کنش و واکنش های حتی
ماقبل بیگ بنگ یا همان انفجار بزرگ تا نحوه دقیق ایجاد جهان هستی از جمله نوع انسان را در اختیار ما می گذارد. از طرف دیگر همه آنچه در ارتباط با موجودات سیاره زمین مورد بحث است، اعم از ارتباطات فیزیولوژیک در بعد مادی و کوانتمی در سطح روحی را نیز توضیح داده و دلیل ایجاد همه انواع و به ویژه نوع
انسان را شرح می دهد.
س
این در حالی است که یک فرقه، لازم نیست به همه آنچه گفته شد مسلط باشد. یک فرقه در نهایت همه آنچه جسته و گریخته از عرفای پیشین در دست است را جمع آوری کرده و به مریدان خود تحویل می دهد. یک فرقه بیشتر جنبه اعتقادی دارد و بر ایمان مریدان تمرکز می کند.
س
بنابراین راه استاد یک جهانبینی کامل می باشد که حتی آینده نوع بشر را نیز زیر نظر دارد و برای آن برنامه تهیه نموده است که همه انواع تفکرات و همه عقاید را در بر می گیرد. این کاری است که از عهده یک فرقه یا آیین یا حتی یک دین بر نمی آید.
س
آنچه ما در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان انجام می دهیم، در واقع معرفی جزء به جزء دستاوردهای ایشان در همه زمینه های تفکراتی می باشد و به هیچ عنوان نمی توان آن را تبلیغات تلقی نمود. زیرا:
س
تبلیغات فرقه ای به منظور جمع آوری کمک مالی و همینطور یارگیری برای آن فرقه، آیین، مذهب و دین است. کاری که ما هرگز مبادرت به انجام آن ننموده ایم.س
پاسخ به سوال دوم:س
درست است که در آثار استاد بر خواست خدا تأکید شده است اما در جای جای آثار ایشان تأکید اصلی بر آن است که نوع انسان باید در هر موردی، نهایت تلاش خود را مبذول کند و تنها پس از آن است که می تواند و باید نتیجه را به خواست مبدا اصلی خلقت واگذار کند.
س
اصولن
استاد الهی مسائل مادی را در یک مجموعه مجزا از
متافیزیک بررسی می کنند. این بدان معناست که آموزش های ایشان تأکید بر کار، کوشش، فعالیت و کنش در جامعه دارد. ایشان ترک دنیا کردن و گوشه تنهایی و عزلت گزیدن را
به شدت رد می کنند ، زیرا معتقد هستند که انسان برای تکمیل پروسه
سیرکمال روحی خود به جهان خاکی مانند سیاره زمین می آید. از اینرو لازم است یک موجود اجتماعی باشد و در فعالیتهای اجتماعی شرکت کند.
س
استاد معتقد هستند که اثری منحصربفرد از خدا در هر یک از ما انسانها وجود دارد، بنابراین اگر کسی بتواند در یک رأی گیری عادلانه و بدون تقلب، آنطور که در جوامع غربی در جریان است، اکثریت آرا را بدست آورد توانسته است اکثریت توجه خدای واقعی (نه خیالی و توهمی) را بخود جلب نماید. با این حساب
ما به حقوق بشر و سیستم رأی گیری منصفانه و بدون تقلب اعتقاد داریم.س
پاسخ به سوال سوم:س
آن نظم نوینی که ابتدا در میان نخبگان آمریکایی عنوان شد و به سرعت به اروپا و دیگر نقاط جهان هم سرایت نمود، بیشتر، مرزبندی های جغرافیایی و سهم بندی های سیاسی را مد نظر دارد. حال آنکه منظور ما از
نظم نوین ، قوانینی می باشد که برای جهان آینده و نوع انسان در نظر گرفته شده است. آنطور که من از آثار
استاد الهی درک می کنم، همه افراد بشر بدون در نظر گرفتن قومیت، ملیت، نژاد و جنسیت و اعتقادات سیاسی، عقاید خداباوانه و یا خداناباورانه، از آن سود خواهند برد و ضمنن در اجرائی شدن آن قوانین همه نخبگان جهان سهم خواهند داشت. البته منکر این امر نیستم که امکان دارد برخی از مرزها در گوشه و کنار جهان تغییر یابند. با این حال حتی این امر نیز از پیش تعیین شده است و هرج و مرج آمیز نیست.
س
با آرزوی موفقیت
فرامرز تابش