پاسخ به یک سوال علمی در مورد معادلات مرحله جمادی
کارل مارکس و مارکسیسم زیر ذره بین
خرافه، مفهومی غیرقابل تفسیرس
جهش کوانتمی روح
فراماسونری، آنالیز و ریشه یابی
نظم نوین جهان
خواهران ارزشی- برادران کارامازوف
نگاهی بر جنایات خِمرهای سرخ
نفوذ تاریخی ایرانیان در شبه قاره هند
نخبه کیست؟
پاسخ به یک سوال: آیا شما یک فرقه مذهبی هستید؟
تنبورنوازی استاد الهی: نمونه اول
تنبورنوازی استاد الهی: نمونه دوم
تنبورنوازی استاد الهی: نمونه سوم
سوالات مربوط به این مقاله و پاسخ به آنها
24.09.2024 رسوم مهرماه ۲۵۸۳ باستانی، مصادف با
یک سوال در مورد اجباری و یا اختیاری بودن حجاب
با عرض سلام و ادب، امیدوارم حالتون خوب باشه
شبهه ای در زمینه مقاله حجاب اجباری در ذهنم ایجاد شد که می خواهم عرض کنم
آیا قطعا و یقینا عبارت 《 این کار برای آنان بهتر است 》یا 《 این کار برای آنان پاکیزه تر است 》به معنای اختیار است ؟
زیرا توصیف با صفت تفضیلی گاهی در مواردی به کار می رود که وصف مثبت در طرف مقابل به هیچ وجه وجود ندارد . مثلا می گوییم یک ساعت تلاش برای ترک گناه بهتر از دوزخ است که مفهومش این نیست که دوزخ هم خوب است اما تلاش بهتر از آن خوب است . یا مثلا دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است که صفت بهتر در اینجا به این معنی نیست که هرگز نرسیدن هم خوب است ؛ یا می گوییم انسان خودش را بیهوده به دردسر نیفکند بهتر است که مقصود این نیست که انسان بیهوده خود را به دردسر بیندازد اشکالی ندارد . بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید . مشابه چنین تفسیری را در آیات دیگر صریحا داریم . مثلا آیه ۵ سوره احزاب که درباره پسرخوانده ها می فرماید : ادعوهم لابائهم هو *اقسط* عند الله فَإِنْ لَمْتَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَوالِيْكُم» . ( پسرخوانده هایتان را با نام پدر واقعیشان بخوانید [نه به نام پدرخوانده ] این کار نزد خدا *عادلانه تر* است و *اگر پدران واقعیشان را نمی شناسید* اشکالی ندارد با نام پدرخوانده صدا بزنید چون برادران دینی و دوستان شما هستند. ملاحظه می فرمایید که با وجود اینکه از صفت تفضیلی استفاده شده است اما مشخص است که جز در مواردی که نام پدر واقعی معلوم نیست با نام پدرخوانده نامیدن پسرخوانده ها حرام است . یا مثلا آیه ۹ سوره اسراء ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ( این قرآن به راهی هدایت می کند که استوارترین است ) که مقصود این نیست که سایر راه های متعارض با قرآن که آنها هم درجه ای از استواری دارند را هم اشکال ندارد انتخاب کنید . یا مثال بسیار روشن آیه ۱۳ سوره حج که می فرماید : یدعو لمن ضره اقرب من نفعه ( مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است ) که اینجا هم مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد
با تشکر
پاسخ به سوال
با سلام و درود متقابل
در پاسخ به مطلب شما، در قسمت اول سعی می کنم شبهه شما را تحلیل کنم و در قسمت دوم مسئله حجاب را با یک دید بازتر و فراتر از محدوده فقه اسلامی مورد بررسی قرار خواهم داد.
تحلیل مختصر شبهه:
بله، از دید من قطعن عبارت " این کار برای آنان بهتر است " به معنای اختیاری بودن موضوع مورد بحث، یعنی حجاب است.
مقدمتن با عرض معذرت باید خدمتتان بگویم که به عقیده من، برخی از مثالهایی که آورده اید، یا اساسن ارتباط موضوعی ندارند و یا دارای مفهومی غیر از آنچه جنابعالی استنباط و متعاقبن استنتاج نموده اید می باشند.
دو مورد از آنچه گفته شد:
در مثال اول شما، اگر گفته می شد " یک ساعت تلاش برای ترک گناه برای شما بهتر است" آنگاه می توانستید آنرا به موضوع مورد بحث ارتباط دهید. اما جمله ای که آورده اید، عدم انجام یک کار را شرط لازم برای عدم قرار گرفتن در یک موقعیت سخت قرار می دهد. کل این پروسه، امریست بدون قید و غیر مشروط. زیرا گفته شده است که اگر می خواهی به آن تنگنا دچار نشوی لازم است یک ساعت تلاش کنی که گناه نکنی. در اینجا " بهتر است " در واقع حالت یک اخطار و هشدار را می دهد. با این حال:
۱- همین مسئله را نیز نمی توان به عنوان یک قید بی چون و چرا دانست که عدم انجام آن، محکوم به حکم قاضی باشد. یعنی همین امر نیز اجباری نیست و مفهوم دیگر آن این است که: " اگر می خواهی به آن دردسر دچار شوی، پس گناه بکن ". با این وصف در اینجا نیز فقط با یک هشدار روبرو هستیم و نه اجبار.
۲- از آن گذشته، اگر بخواهیم به مباحث پیچیده فلسفی-الهیاتی وارد شویم قطعن قابل اثبات است که از قسمت اول آن جمله: " یک ساعت تلاش برای ترک گناه " نتیجه مورد نظر گوینده آن "بهتر از دوزخ است" ببار نمی آید مگر آنکه قسمت اول به تواتر افتد و دائمن بدون وقفه تکرار شود. زیرا تنها یک ساعت تلاش برای آن عمل، یقینن کسی را از درافتادن به آن ورطه نجات نخواهد داد. چون ممکن است در ساعت و یا روز بعد گناهی از او سربزند و او نتواند در مقابل انجام آن فعل تلاش کند.
در آخرین مثال شما آمده است:
"مشرک کسی را می خواند که زیانش نزدیک تر از نفعش است" و بعد نتیجه گرفته اید که: " مقصود این نیست که معبودان جعلی نفع و سودی هم دارند بلکه یعنی آنها همه اش زیان می رسانند و هرگز نوبت به منفعت رسانی آنها نمی رسد."
متاسفانه باید عرض کنم که من از این جمله، استنباطی کاملن متناقض از فرمایش شما دریافت می کنم. زیرا:
در اینجا با یک حساب احتمالات و ریاضی درصدی روبرو هستیم به این مفهوم که :
۱- در صورتیکه کلمه " نزدیک تر" را همانی که هست در نظر بگیریم، در این حالت منظور آن است که: " مشرک کسی است که احتمال زیان رساندنش بیشتر از آن است که نفع برساند."
۲- اگر کلمه " نزدیک تر" را به " بیشتر" ترجمه کنیم، معنی جمله آن خواهد شد که : " مشرک کسی است که درصد زیان رساندنش از آن که نفع برساند بالاتر است." یعنی اگر برای مثال ۸۰ درصد امکان ضرر زدن باشد، با این حال هنوز ۲۰ درصد ممکن است سود برساند. علاوه بر آن، این نظریه فقط در بعد اعتقادی می تواند کاربرد داشته باشد و در امور اجتماعی می تواند بی تاثیر باشد.
در واقع هر دو مورد فوق یک امر طبیعی می باشند، زیرا گذشته از منبع اصلی خلقت، هیچ امری در جهان هستی، مطلق نیست. پس یک مشرک هم نمی تواند مطلقن زیان رسان باشد. همانطور که یک مومن نمی تواند مطلقن نافع باشد.
اگر نیک نظر کنیم و بصورت علمی و آماری و بدون حب و بغض به جریان نگاه کنیم، شاید بتوان گفت ضرر یک مشرک به مراتب از یک مومن دگم و افراطی بسیار کمتر است. زیرا شخص اول یک مشکل اعتقادی دارد، اما شخص دوم دچار یک مشکل تفهیمی خطرناک می باشد که ممکن است او را به یک حجاب بان خشن تبدیل کند که با اعمال خود، که آن را اجرای حکم خدا می داند!، هم به دیگران و هم به خودش آسیب برساند.
بررسی معضل از دیدگاهی دیگر:
ببینید، بطور کلی هر یک از موجودات که از عدم پا به عرصه وجود می گذارد دارای حقوق ویژه خود می باشد. این امر از یک تک سلولی تا یک موجود بسیار کوچک تر از پشه که فقط چند ساعت عمر می کند شروع می شود و تا به نوع انسان که پیچیده ترین نوع خلقت در زمین است بسط می یابد. در مورد انسان، اصل مهم آن است که او دارای اختیار است، چیزی که دیگر موجودات از آن بی بهره می باشند. اختیار به مفهوم آن است که او هر طور مایل است می تواند زندگی کند. از طرف دیگر آن منبع اصلی خلقت قوانین ویژه ای را تعیین نموده است. به این سیستم قضایی کائناتی، سیستم کارما می گوییم، البته با تعریف ما در پژوهشکده، زیرا نه هندو و نه بودیسم قادر به تشریح علمی این سیستم نبوده است.
به عبارت ساده تر یک انسان آزاد است که هر عملی را انجام دهد و سیستم کارما هم آزاد است در مقابل آن واکنش نشان دهد. این سازوکار باعث رشد روحی می شود.
و اما از دیدگاه امورات گروهی و خارج از محدوده خصوصی، هر انسان لازم است قوانین اجتماعی را رعایت کند. قوانینی که از یک طرف حقوق اولیه او، مانند حق انتخاب پوشش از جمله گذاشتن حجاب و یا عدم انجام آن را تضمین کند، و از طرف دیگر او را از اعمالی که به دیگران آسیب برساند برحذر دارد. اگر قوانین تعیین شده غیر از این باشند، به تدریج، اعتراضات برای تصحیح قوانین شکل می گیرد و سرانجام به یک خرد جمعی برای سرنگونی آن نظام سیاسی می انجامد.
همه آنچه گفته شد به این معناست که شما می توانید موافق یا مخالف حجاب باشید، اما تحت هیچ شراطی نمی توانید آن را به دیگران تحمیل کنید. این خلاف قوانین اصیل و ازلی خلقت است. اینکه چه کسی با چه اعمالی به بهشت یا جهنم می رود ، هیچ ارتباطی به من، شما و هیچ کس دیگری ندارد. ضمنن تعیین برتری یا پستی انسانها از روی ظاهر آنها قابل ارزیابی نیست و اصولن کار من و شما نیست.
در این راستا باید دانست: همه آنچه سردمداران اولیه ادیان گفته اند برای آن است که هر شخص آن توصیه ها را در مورد خودش بکار ببندد نه آنکه آنها را به دیگران تحمیل کند. در این ارتباط اتفاقی که افتاد آن است که در تاریخ از نقطه ای به بعد، حس برتری جویی بجایی رسید که مدعیان موخرتر ادیان، مخصوصن مسلمانان و مسیحیان چندین قرن یکدیگر را نابود ساختند که به جنگهای صلیبی شهرت یافت و در مقاطعی نیز مذاهب آن ادیان، مابین خود به جنگ و خونریزی پرداختند. همه این مصائب برای ارضاء شهوت سلطه جویی بر دیگران بوده و هست.
اجازه بدهید در همین رابطه یک جریان جالب را برای شما تعریف کنم:
چندین سال پیش در یک مقاله روان شناسی به زبان آلمانی و یا انگلیسی خواندم که در یک کشورغربی دو جوان مقداری ماری جوانا تهیه می کنند و به خانه می روند و مشغول می شوند. پس از مدتی یکی از آن دو متوجه می شود که دوستش دیگر نمی خندد. به او نگاه می کند و می بیند که وی به پوستر بسیار بزرگی که در روی دیوار اتاق قرار گرفته و تصویر یک آبشار بزرگ بر روی آن نقش بسته خیره شده است. از او چند بار می پرسد به چه چیز خیره شده ای، تا سرانجام او به کندی پاسخ می دهد "من از بالای رود به درون آبشار شیرجه زدم و چند سال است که نه به پایین به درون رودخانه می افتم و نه امکان بالا رفتن وجود دارد. " دوست وی که راوی این جریان بوده است در ادامه می گوید در همین گیرودار من هم به خواب رفتم و باقی توضیحات او را نشنیدم. صبح روز بعد راوی داستان، دوستش را مرده در کنار خود می یابد، به اورژانس خبر می دهد، او را به بیمارستان می رسانند و در انتها، پزشک، علت مرگ او را خفگی اعلام می کند!
می دانید دوست من، استنتاج شما از مطلب مورد بحث، بدان گونه که ارائه فرموده اید: " بنابراین ممکن است خداوند این عبارت را به این معنی فرموده : این کار از آن پوشش و رفتار سابق شما که منافی عفت بود پاکیزه تر و بهتر است پس واجب است که این عمل را انجام دهید." برای من تداعی همان داستان فوق است. زیرا در یک جمع بسته قرار گرفتن و با همفکران، دائمن در مورد اصول فقهی صحبت کردن و شاخ و برگ دادن به آن مباحث به نیت اثبات حقانیت آن مسائل، روزی به یک دگمای مذهبی، و هرآنچه برخلاف آن دگما باشد، به یک نشئگی ستیزه گر در روان آن افراد تبدیل می شود. مانند این نتیجه گیری شما از آن آیه که در آن، استنباط بر جای ترجمه قرار گرفته است. این دگما از نظر روانشناسی قابل مقایسه با همان پوستر روی دیوار است و اثرات روانی مقابله گر آن نیز همانند نشئگی آن ماده مخدر(ماری جوانا).
نتیجه آن خواهد بود که روزی فرد مبتلا به آن، در توهمات ساخته و پرداخته ذهنی خود، که هیچ مطابقتی با واقعیت ندارد غرق خواهد شد. باید توجه داشت در اینجا غرق شدن به مفهوم حمله به دگراندیشان و آسیب رساندن به حقوق آنان است که مجموعه ای از عکس العمل ها را ایجاد می کند که دیر یا زود عملیاتی خواهند شد.
البته نمی شود افراد عاقلی مانند شما را در این ردیف قرار داد.
این مطلب سَری بسیار دراز دارد و می توان در مورد آن تا ابدیت به بحث پرداخت. مگر آنکه قانون رعایت حقوق دیگران را بیاموزیم و عمل کنیم. اما اینکار مستلزم انقلاب در تفکر است که باعث محو شدن دگماهای سیاه از نوع یاد شده می شود.
در انتها باید بگویم که از مطالب ارائه شده شما، تصور می کنم که حوزوی باشید. به عقیده من، این دوستان به دو گروه عمده تقسیم می شوند. گروه اول آنهایی هستند که مرغشان فقط یک پا دارد و همه پیش فرض های آنها بر همان اساس طرح ریزی شده است و گروه دوم از اشخاصی تشکیل می شود که به مسائل اجتماعی و حتی فقهی با دیدی نسبتن بازتر می نگرند. امیدوارم جنابعالی از گروه اول نباشید، زیرا در آن صورت باید گفت: " پای چوبین سخت بی تمکین بود." و با این وصف " پس سخن کوتاه باید والسلام"
در انتها لازم می دانم به عنوان حسن ختام به یک گفتار از استاد الهی اشاره کنم:
" تمام دائر مدار دنیا و زندگی روی این یک چیز است و آن حق دیگران را محترم شمردن است. "
حق انتخاب پوشش از ابتدایی ترین حقوق انسانهاست. این ما هستیم که باید چشمان خود را تربیت و شهوت خود را مهار کنیم.
با آرزوی موفقیت برای شما و خانواده
فرامرز تابش