خطرات لژهای سیاه- قسمت دوم

       لژهای سیاه                                                                                                                       اندیشه آنلاین/آلمان/شماره هجدهم/فصل پائیز  
Evil ways  

مقالاتی در همین ارتباط

خطرات لژهای سیاه

قسمت اول

بررسی واقعیاتی در مورد نهادهای شیطانی، اگرچه ما را در سنجش شواهد محتاط میکند، اما نباید چشممان را بر این واقعیت ببندد که «در هر گله ای احتمال وجود یک بزِ گَر میرود» و انجمنی که با نیات خیر بنیاد نهادینه شده است، چه بسا ناخواسته، به علت سهل انگاری یا عیوب رهبرانش به راه شیطانی و شر بیفتد. چه بسا بی گناهانی که در آغاز انحطاط گروه، یعنی زمانی که هنوز پلیدی، آن را کامل فرا نگرفته است به آن می پیوندند و خود را در دام موقعیتی پلید و زشت، گرفتار میبیند، اگرچه این موقعیت هنوز به مرحله ی خطرناک نرسیده باشد.س

در اینجا به خطرات اساطیرای که گاه در پس «حجاب معبد»  [1] رخ میدهد اشاره میکنیم، زیرا طبیعت بشر در همه جا یکسان است و در انتخاب راه خود به سوی گور، چندان ابتکاری نشان نمیدهد. شاید چنین تصور شود که در این مقاله نیازی به صحبت درباره این گونه مسائل نیست، اما اگر این مقاله بخواهد رسالتی را که هدف آن است انجام دهد، به سه دلیل باید درباره این مسائل صحبت کند. اول آن که بیشتر شاگردان علوم غیبی را زنان تشکیل میدهند و حتی در چنین زمانه ای ، معمولن از وجود دنیای زیرزمینی آگاه نیستند، دنیایی که صرف نظر از پلیدی های دیگر، با مسیری مستقیم و باریک به قلمروی جنایتکاران و تبهکاران متصل میشود. دوم آن که، آگاهی از این واقعیات، برای تشخیص درست، ضروری است و بالاخره سوم آن که اغلب از نیروهای غیبی برای رسیدن به هدف های کاملن مادی استفاده میشود. در نتیجه، وقتی جرمی عادی در ارتباط با انجمنی از معتقدان به علوم غیبی مطرح میشود، روش های متعلق به دنیای غیب، شکل پیچیده ای به مسئله میدهد.س

                                                                                   متن کامل مقاله





موجودات هوشمند سیاره ما

بحثی علمی در مقوله دیو، جن و پری

قسمت اول و دوم


متن کامل مقاله

       


 





 روح، علم یا خرافات


اثبات روح با یک آزمایش توسط دانشمندان ژاپنی.



متن کامل مقاله




  مطالعه این مقالات توصیه می شود 

  استاد الهی

قسمت سوم


دوران 12 ساله ریاضت



متن کامل مقاله



دوالیسم

جهان سایه روشن




متن کامل مقاله




داستانهای فصل



- مردی که کارهای عجیب می کرد

-خواب یک پروانه


متن کامل مقاله




اشعار فصل

- عقل دور اندیش

مولوی

-یک شاخه گل

از متون مقدس هندو


متن کامل مقاله




بخش ادبیات


- تفسیر غزل حافظ

فرامرز تابش


-نگاهی بر رمان «مسخ» کافکا

دکتر ترانه جوانبخت


و مقالاتی دیگر


متن کامل مقاله


خطرات لژ سیاه
(مقاله صوتی در انتهای صفحه)
قسمت دوم


همانطور که در قسمت اول نیز بدان اشاره شد: س
س " فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان، بر طبق رسالتی که برعهده گرفته است به همه افرادی که به مسائلی همچون احضار روح، جادوگری و تماس با نیروهای غیبی علاقمند هستند و یا معنویت را با کسب نیروهای مافوق طبیعت همچون راه رفتن بر روی آب و آتش و یا اعمالی چون خواندن فکر دیگران اشتباه می گیرند، توصیه می کند که این قبیل مسائل و مطالب، هیچگونه سنخیتی با معنویت خالصی که در عالم معنا ریشه داشته باشد ندارند. معنویت یعنی کسب تعالیم واقعی در مورد وظائف هر انسان در هر مرحله و عمل به آن وظائف برای پیمودن مسیر کمال روحی ، تا بازگشت به مبدا امکان پذیر شود. شما می توانید تکنیک راه رفتن روی آب را بیاموزید و با غروری که در پی آن بدان دچار خواهید شد برای همیشه از دستیابی به کمال بازمانید. هیچکدام از مقامات شناخته شده معنوی و آنها که برای عموم شناخته شده نیستند و یا حتی افرادی که هم اکنون در سیاره ما می زیند و در مراحل بسیار بالای کمال قرار دارند، این راه ها را نرفته اند و دست به چنین اعمالی نزده اند. " س
این سری مقالات از آنجهت ارائه می شوند که مردم و خصوصن جوانانی که ممکن است از روی ناآگاهی، چنین مقوله هایی برایشان جذاب باشد، از خطرات اجتناب ناپذیر آن مطلع شوند، زیرا برخی اوقات ورود به چنین قضایایی، حداقل این دوره از زندگی شخص را چنان نابود خواهد کرد که اثرات شوم آن حتی چند زندگی آتی وی را نیز تحت الشعاع قرار دهد. س
اندیشه آنلاین آلمان-فرامرز تابش

قسمت دوم
روش های ایجاد حمله ی روانی 
هر کس کتاب های قدیمی مربوط به جادوگری را، که اغلب، شکارچیان جادوگران بر اساس اعترافات به اصطلاح جادوگران در زیر شکنجه، تدوین کرده اند، بخواند، متوجه می شود که پدیده های توصیف شده در آن ها، در قرون مختلف و نقاط گوناگون جهان، در چنان دسته بندی های کلی مشخصی قرار می گیرند که انسان به این فکر می افتد که در پس این همه دود، آتشی وجود دارد.س
مدارک دولتی محاکمه جادوگران در اسکاتلند، گزارش های مربوط به کشیشی که در شمال ایتالیا جادوگری را ریشه کن می کرد، پرونده های بریتانی[1]، داستان های مربوط به جادوگری در ادبیات کلاسیک و بالاخره روایات مسافران از اعمال اقوام بدوی در سراسر جهان، همه ی پدیده های روایت شده، توضیحات جادوگران درمورد شیوه ی کارشان و همچنین تقسیم بندی کلی این پدیده ها را تأیید می کنند.س
ابتدا باید به استفاده از داروها بپردازیم، که در تمام عصار، فرقه ی«برادری سیاه»[2] دانش بسیار گسترده ای درباره ی آن ها داشته است. از انواع معجون ها، مرهم ها و بخورها، به فراوانی استفاده می شد که امروزه گاه، در میان اجزای عجیب ‌و شگفت انگیز آن ها، به موادی بر می خوریم که خاصیت دارویی دارند.س
خشخاش که خواب آور است و باعث رؤیا می شود، حشیش که توهم زاست، تاتوره که حافظه را از بین می برد، دانه های آفت زده که موجب سقط جنین می شوند، حشراتی که نیروی جنسی را زیاد می کنند و پوست درختانی که نیروی جنسی را کاهش می دهند و در دنیای جدید، جوانه ی بعضی از انواع کاکتوس، همه ی این ها و بسیاری از گیاهان دیگر، در دم کرده های جادویی، نقش داشته اند.س
س«پاراسلسوس» [3] پزشک و فیلسوف سوئیسی قرن شانزدهم، با به کارگیری بعضی از دم کرده های جادویی سنتی در پزشکی، به شهرت رسید. خانواده ی «بورژیا»[4] به خاطر استفاده از سم های غیر قابل تشخیص برای نابود کردن ذهن، بدون اینکه جسم صدمه ای ببیند، معروف بودند. روایت می شود که «لوکرسیوس»[5] فیلسوف رومی، به خاطر خوردن شربتی که همسرش برای دوباره زنده کردن محبت شوهر نسبت به خود، به او خوراند، دیوانه شد.س
نسخه هایی قدیمی از مرهم های جادوگری به جا مانده است که حاوی تریاک و روغن «ذراریح»[6] است. تصور نوع خواب هایی که چنین مرهم هایی ایجاد  می کنند چندان مشکل نیست. «سی.اس.اولیویه »[7] در آخرین کتابش به نام «تجزیه و تحلیل جادو و جادوگری »[8] اظهار نظر می کند که حضور در «سابات»[9] اغلب تحت تأثیر رؤیاهایی ناشی از خوردن دارو، انجام می شده است.س
شکی نیست که سم های نامحسوس در مؤثر بودن نفرین نقش دارند، یکی از روش های پرطرفدار آن، ساختن طلسمی از برنج، مس یا سرب و بستن آن به ته ظرف نوشیدنی یا دیگ آشپزی، به شکلی است که دیده نشود. اثر طلسم را فقط می توان حدس زد، اما در مورد اثر حل مداوم مقادیر ناچیزی از روی و زنگار مس در غذا، هیچ تردیدی نیست.س
با این که همه ی این عوامل، بخش قابل توجهی از مقوله ی جادوگری را تشکیل می دادند، نمی توان قاطعانه آن ها را نوعی حمله ی روانی به حساب آورد. اشاره ی ما به آن ها هم در این صفحات، فقط به منظور آشنایی با آن ها و به حساب نیاوردن اثراتشان در تشخیص است.س
هر حمله ی روانی، از سه عامل تشکیل می شود که ممکن است در هر لحظه، از هر یک به تنهایی یا همه ی آن ها با هم استفاده شود. اولی، القاء از راه هیپنوتیزم و تله پاتی است. دومی، تقویت این القاء با استفاده از احضار بعضی نیروهای نامرئی است و سومی، استفاده از ماده ای فیزیکی به عنوان «پوینت دی آپویی»،[10] نقطه ی تماس، یا ارتباط مغناطیسی است. نیروی به کار گرفته شده ممکن است به صورت جریانی مستقیم که تمرکز شخص،عامل انتقال آن است باشد، که این نیرو یا در نوعی خازن روانی، که ممکن است یک عنصر بدوی مصنوعی باشد و یا در نوعی طلسم، ذخیره شود.س
در فصل دوم به تفصیل درباره ی روان شناسی القاء صحبت کردیم و دیگر احتیاجی به تکرار آن نیست مگر یادآوری این مطلب به خواننده که جوهر تله پاتی را القاء نوسانات همخوان تشکیل می دهد. روان شناسان تجربی عقیده دارند که حرکت، بسیار شبیه به الکتریسیته است؛ آن ها کاملن ثابت کرده اند که حالات عاطفی بر قابلیت رسانایی الکتریکی بدن اثر می گذارد. متخصص علوم غیبی عقیده دارد که احساس، نیرویی شبیه به الکتریسیته است و در اشخاص معمولی، این نیرو در همه ی جهات می تابد و میدانی مغناطیسی به وجود می آورد؛ اما در اشخاص وارد به علوم غیبی، می توان این نیرو را به صورت یک پرتو، در یک جهت متمرکز کرد.س
فرض کنید بتوانید تمام توجه خود را به یک حس معطوف کنید و هر چیز دیگر را نادیده بگیرید؛ در این صورت به حالت عاطفی خالص و نابی دست می یابید. همه ی نیروی زندگی درون روح شما، به جای جاری شدن در شاخه های فرعی سه مجرای عادی که پیش تر به آن اشاره کردیم، فقط در همین یک مجرا جریان می یابد و بدین ترتیب به تمرکز بی نظیری دست می یابید، اما به بهای سنگین.س
قدیسان غربی و مرتاضان شرقی، برای رسیدن به این تمرکز است که به ریاضت های شکنجه آور تن می دهند. برای خرید این مروارید گران بها، باید هرچه دارید بفروشید. بازتابی از این شیوه را می توان در سنت افسانه پردازی دید که در آن، شخصی که به سنگ جادویی دست می یابد، فقط حق دارد یک آرزو بکند. چنین تمرکزی فقط برای رسیدن به یک هدف به کار می آید. می توان یا روی درمان تمرکز کرد، یا روی نابودی. نمی توان در یک زمان روی هر دو متمرکز شد؛ یا در یک لحظه، یکی را به دیگری تبدیل کرد. نمی توان دو ناهمخوان را در محدوده ی یک زندگی به هم تلفیق کرد. به عبارت دیگر، اگر برای انتقام جویی روی لعن و مرگ تمرکز کرده ایم، پس از ارضای خشممان نمی توانیم بلافاصله چرخِ روح را در جهت عکس برگردانیم و روی اعمال عقلانی و خیر متمرکز کنیم.س
می توانیم روحی را که در جهت تکامل است به چرخی تشبیه کنیم که در جهت حرکت عقربه های ساعت، یا حرکت ظاهری خورشید، می چرخد و روحی را که خلاف جریان تکامل است، به چرخی که در خلاف جهت عقربه های ساعت و یا حرکت ظاهری خورشید، حرکت می کند. .....س
حرکت معمولی روح در جهت حرکت خورشید،همراه با جریان تکامل است، باید حتی پیش از متوقف کردنِ لحظه ای چرخش، برای انجام کاری شرّ و پلید، چندین بار فکر کنیم. ضرب المثل قدیمی ای که می گوید: «نباید به شیطان باج داد»، چندان بی مصداق نیست. در واقع معلوم نیست که آیا چیزی به عنوان برعکس کردن لحظه ای وجود داشته باشد. ..... با استفاده از تمرکز ذهنی، می توان نیروی بسیار عظیمی به وجود آورد، اما اگر عملی مانند عمل جعبه دنده انجام دهیم، نیروهای بی نهایت عظیم تری در اختیارمان قرار خواهند گرفت؛ به عبارت دیگر، اگر در خلل تمرکز کامل ذهنی، بتوانیم با نیروی کیهانی همانند آن تماس بر قرار کنیم و بدین ترتیب از نیروی ذهن به عنوان وسیله ی راه اندازی استفاده کنیم، به محض اینکه چرخ دنده ی کوچک تر شروع به حرکت کرد، می توانیم با دنده، موتور اصلی را فعال کنیم. پس از چند لحظه کار طاقت فرسا، نیروی ماشین کوچک به اهرم های ساکن ماشین بزرگ منتقل می شود و با اشتعال سوخت، موتور شروع به کار می کند. پس از آن فقط باید دنده عوض کرد و راند، البته اگر بلد باشید! آیین جادوگری با این شکل فعال می شود.س
بگذارید مثال واقعی شخصی را در نظر بگیریم که می خواهد نیروی جنگندگی پیدا کند. او باید آیین توسل به سیاره ی مریخ را به جا آورد. در معبدش، هر آنچه را که به مریخ مربوط می شود، گرد می آورد. محراب را با پارچه ای گلی رنگ‌ می پوشاند؛ خود نیز ردای گلی رنگ می پوشد. همه ی ابزار های جادویی اش از جنس آهن و میله ی نیرویی اش، شمشیری برهنه خواهد بود. روی محراب، ۵ چراغ به نشانه ی عدد مریخ که ۵ است، روشن می کند. روی سینه اش نماد مریخ که روی پنج ضلعی ای از فولاد حک شده دیده می شود. بر انگشتش، حلقه ای از یاقوت دارد. در بخوردان، گوگرد و شوره می سوزاند.سپس بر حسب کار مورد نظر، نیمه ی ملکوتی یا اهریمنی قلمروی پنجم،«گبورا» را که قلمرو مریخ است،صدا می زند، با صدا کردن خدای جنگ، نیروی خیر «گبورا» را فرا می خواند، یا شیطان وادی پنجم دوزخ را احضار می کند.پس از انجام آیین احضار، خود را بر محراب، به عنوان معبرِ تجلیِ نیرو، پیشکش می کند.س
فرمول های بسیاری هم وجود دارد که به کمک آن ها می توان بدون احتیاج به معبر قرار دادن جادوگر، نیرو را احضار کرد.به نظر من، همه ی آن ها بی فایده اند.تنها جانشین ممکن برای جادوگر، واسطه ای در حالت خلسه است.به همین دلیل، جادوی آیینی، بیش تر اوقات با شکست مواجه می شود. بدون شکستن تخم مرغ، نمی شود املت درست کرد. ........... وقتی مسئله ی فراخواندن نیروی خیر مطرح باشد، همه چیز بر وفق مراد است. ........کافی است عامل، وجودش را از همه ی ناهماهنگی ها پاک کند و تمرکز بدونِ تزلزلی بدست آورد. بدترین حالتی که ممکن است پیش آید این است که نتواند به نتیجه ی مطلوب برسد. اما وقتی موضوع فرا خواندن وجه اهریمنی یک قلمرو مطرح باشد، مسئله حالت دیگری به خود می گیرد.به ندرت شخصی پیدا می شود که حاضر باشد کالبد خود را به عنوان معبر تجلی نیرویی مانند«آسمو دئوس» در اختیار قرار دهد.تصور نمی کنم،به جز روش «آبرا ملین»، وسیله ی قابل اطمینان دیگری برای احضار شیاطین، بدون تحت تأثیر قرار گرفتن آن ها، وجود داشته باشد، که آن هم پس از ۶ ماه تهیه ی مقدمات و با آگاهی و پس از گفتگو با فرشته ی نگهبان مقدس، امکان پذیر است.س
دور تا دور دوزخ کاملن محصور شده است.نمی توان گلوله ای شلیک کرد و از کمانه کردن آن مصون ماند.س
جادوگر، پس از فراخوانی و تمرکز نیرویش، باید راه خود را مشخص کند.باید با قربانی خود ارتباط سماوی برقرار نماید. برای این کار باید رابطه ی نزدیکی به وجود آورد که کار چندان آسانی نیست. نخست باید قربانی خود را بیابد و نقطه ی تماسی در قلمرو خود مشخص کندو سپس، از آن جا شروع به نفوذ در هاله های او نماید. نیروی غیر متمرکز چندان فایده ای ندارد. باید تمرکز به وجود آید. شیوه ی معمول این است که شیئی آغشته به مغناطیس قربانی مورد نظر، طره ای از مو، ناخن یا هر چیز که بنابر عادت می پوشد یا با خود حمل می کند را بدست آورد. چنین شیئی از نظر مغناطیسی با صاحبش ارتباط دارد و جادوگر می تواند با گرفتن رد، و در نتیجه، ورود به قلمرو قربانی اش، با او ارتباط برقرار کند، پس از آن، ماند همه ی القاء کنندگانی که توانسته اند قربانی خود را به مراحل اولیه هیپنوتیزم برسانند، عمل می کند. او با استفاده از حلقه اتصال مغناطیسی ، به گوش روانی قربانی اش دسترسی می کند و قربانی، نیمه آگاهانه، القاهای او را می شنود. حالا باید دید آیا بذر افکاری که این گونه کاشته می شوند، ریشه خواهند کرد یا از ذهن، بیرون رانده خواهند شد. در هر صورت، قربانی دستخوش آزار و نا آرامی می شود. جادوگر جادوی سیاه، اگر نتواند حلقه ی اتصال مغناطیسی را برقرار کند، باید به شیوه های دیگر روی آورد.یکی از رایج ترین شیوه ها، جایگزینی است.چیزی را انتخاب می کند و با آیین خاصی، آن را با قربانی مورد نظر،یکی می انگارد.به عنوان مثال، حیوانی را به نام قربانی، تعمید می دهد و سپس قربانی می کند، اغلب به وسیله شکنجه و بدین ترتیب نفوذ خود را روی شخصیت فرد اصلی متمرکز می کند.س
پایان قسمت دوم


[1]-Brittany ناحیه ای در فرانسه
[2] -Black fraternity   
[3] -Paracelsus
[4]-Borgia خانواده ای اسپانیایی که در دوره ی رنسانس در ایتالیا به قدرت رسید و مظهر قدرت طلبی و حرص بود.
[5]-lucretius
[6]-حشره ای بالدار آبی رنگی که سمی کشنده دارد.
[7]-C. S. Ollivier
[8]- Analyses of Magic & witch craft 
[9]-Sabbat گردهمایی آیینی جادوگران و شیاطین در نیمه شب
[10]-Point d 'appui
...........................................................................................
منبع: رجوع شود به بخش منابع و مستندات
oxvhj gC sdhi-rslj n,l :کد آرشیو در فصلنامه اندیشه آنلاین آلمان
در یوتیوب                                                                                                 
برای مشاهده فیلم ویدئویی این مقاله، در اینجا کلیک کنید                                                                              
مقالات دیگر

قسمت دوم


تناسخ یا سیر صعودی؟ 

همانطور که در شماره پیشین این مجله عنوان شد، تناسخ عمدتن دارای ۲ نقطه ضعف اساسی است. اول آنکه ، زندگی روح بر روی زمین نامحدود می‌باشد و دوم آنکه ارواح چهارگانه، یعنی روح جمادی، گیاهی، حیوانی و انسانی پس از جدائی از جسم قبلی، میتواند بی درنگ به اجسامی نیز که از نظر خلقتی در مراتب پائینتری می باشند وارد شود. این بدان مفهوم است که برای مثال اگر یک حیوان بمیرد، روح آن می تواند بلافاصله به جسم یک گل وارد شود و بدین شکل ادامه حیات دهد. این تئوری دارای دو اشکال بزرگ است :س

اول آنکه هیچ موجود زنده ای بدون روح نمی تواند موجودیت داشته باشد و زمانیکه یک جسم دارای روح مخصوص بخود می باشد، اشغال آن جسم توسط روحی دیگر غیر ممکن است زیرا آن روح از خود حمایت می کند و طبق قانون دفع ضرر، آن روح مهاجم را دفع خواهد نمود. 

در این راستا باید توجه داشت که تاثیر ارواح بر روی یکدیگر امریست ممکن اما با این مقوله مورد بحث متفاوت است.س

دوم آنکه چون سیر کمال به مفهوم کسب تجربه است، از اینرو یک روح حیوانی که مرحله گیاهی را پشت سر نهاده است، نیازی به بازگشت به آن مرحله را ندارد. درست مثل آنکه یک دانش آموز دبیرستان نیازی به بازگست به دوران ابتدایی را ندارد.


متن کامل مقاله



سیر کمال 


زندگی های متوالی از دیدگاه دانشگاه سیر کمال


قسمت اول

پروسه رشد روح، در دانشگاه سیرکمال استاد الهی روندی بسیار زمانبر و تدریجی تلقی می شود. در این جهانبینی، روح ملکوتی از بدو خلقت ، پس از آنکه مراحل آمادگی ابتدایی برای شروع نخستین زندگی زمینی را طی نمود ، تعداد هزار زندگی خاکی را باید تجربه کند، در حالی که مجموع هر دو زندگی یکصد سال در نظر گرفته شده است. بنابر این هر روح نهایتن پنجاه هزار سال زمینی را برای به اتمام رساندن پروسه سیرکمال خود در اختیار دارد. در این حال در اولین تجزیه و تحلیل از این امر می توان صفت بردباری و کریمی خدا را مشاهده نمود، چه در غیر اینصورت یک روح زمان کافی برای تجربه و کسب دانش لازم برای پرهیزاز گناه، شناخت خدا و گام برداشتن در جهت خواسته او در اختیار نمی داشت. یک روح ناپخته و جوان هنوز نفس[1] خود را نمی شناسد و جاذبه های دنیای مادی، وی را بسوی خود کشانده باعث انحراف او می شود، تا به مرور و در طی زندگیهای پی در پی ، روح دریابد که پدیده های خوشایند دنیای مادی، آنچه تامین کننده نیاز روح باشد نیست. تا این پدیده ها تجربه نشوند، نتیجه آن برای روح روشن نخواهد شد.


در مسیر سیرکمال و طی زندگی های زمینی و برزخی، هر روح باید هزارعالم معنوی را درک کند و نهایتن به چهل هزار مقام روحی دست یابد. هر عالم را می توان با یک ترم دانشگاه مقاسیه نمود که در آن هر دانشجو موظف است تعداد واحدهای مشخصی را پاس کند که در قیاس همان مقامات روحی می باشند.  

متن کامل مقاله




انسان از دیدگاه دانشگاه سیرکمال



قسمت اول

مقدمتن باید یادآوری نمود که این علم از علومی است که منحصرن به استاد الهی تعلق دارد و من به قطع و یقین اعلام می کنم که پدیده ای به نام انسان با تعریفی که استاد ارائه داده است، هرگز در هیچ کجا و هیچ زمان، حداقل در این تمدن، ارائه نشده است. این علم مانند برخی علوم دیگر، فقط در چهارچوب دانشگاه سیرکمال او یافت می شود. بدیهی است هم اکنون مقالات و یا کتابهایی در این ارتباط، از طرف افراد مورد تایید خود او، برای تشریح این تعلیمات انتشار یافته اند. در خارج از این محدوده، تنها می توان جسته و گریخته به برخی از نکات این تعالیم برخورد نمود که افرادی در زمانهای متفاوت سعی در گشودن رمز و راز آن نموده اند. س

 در چند سال اخیر متاسفانه با اعمال غیر تخصصی و غیر شرافتمندانه با آثار استاد الهی برخورد نموده ام . برای نمونه، شخصی یکی از تالیفات استاد را به نام خود به چاپ رسانده بود و دیگری بخش کاملی از یک فصل از آموزشهای او را بدون کوچکترین تغییری به نام خود در یک سایت اینترنتی که در آن کبریت و فندک می فروخت ثبت نموده بود. به عقیده من انعکاس مطالب دیگران، چه از نظر اخلاقی و چه از نظر قانونی در صورتی جایز است که منبع آن، بطور کامل (نام کتاب و یا سایت اینترنتی، نام صاحب اصلی آن علم و یا مقاله) اعلام شود. س

در این مقاله تنها به بحث روبنایی در مورد مقوله یاد شده اکتفا خواهد شد و برای اجتناب از پیچیده شدن مطلب، از ورود به مسائل علمی، مانند ژنتیک که در ارتباط مابین دو بخش کوانتمی و قیزیکی یک انسان نقش بزرگی را ایفا میکند، خودداری می شود.س

متن کامل مقاله




او و ما


برای اکثر انسانها، وجود خدا امریست بدیهی، اما تفاوت در دیدگاه ها و شناخت معتقدین نسبت به خداست که نحوه برخورد او را با انسان تعیین می کند. برای روشن شدن مطلب می توان گفت که شناخت ما از او، مطابقت دارد با درجه کمال روحی ما. این بدان مفهوم است که اگر فرضن کمال را ۱۰۰ درجه بگیریم، درک افرادی که ۵ درجه کمال کسب کرده اند از خدا، با افرادی که به درجه دهم ارتقاء یافته اند متفاوت است. از اینرو رفتار آنها نسبت به این قضییه نیز با هم متفاوت است. 

با این وصف بدیهی و منطقی و عقلایی می باشد که رفتار خدا هم با این دو گروه متفاوت باشد زیرا او می داند که درک آنها با یکدیگر متفاوت است. از اینجهت است که وی خود را با درجه فهم و شعور این دو گروه مورد مثل ما تطبیق می دهد. 

قبل از ادامه بحث باید در نظر داشت که در دانشگاه سیرکمال و بر طبق آموزشهای استاد الهی، خدا همه مخلوقات را بطور یکسان دوست داشته و به آنها توجه می کند،اما درجه پیشرفت روحی ما میزان درک این توجه و علاقه است، یعنی هرچه به کمال نهایی نزدیکتر شوی به عمق این عشق و توجه خدا نسبت بخودت بیشتر پی می بری. 

در مراحل اولیه، افراد با کسب رفاه نسبی، خود را خوشبخت حس می کنند و برای این نعمتها خدا را شکر می نمایند و او را بخود علاقمند می بینند، چیزی که در زندگی های بعد و با پیشرفت روحی، معنی آن تغییر می کند و شخص، علاقه خدا بخود را در سختی ها و کمبودها نیز می بیند، زیرا به مرور با قوانین دوالیسم آشنا می شود. 


متن کامل مقاله


Share by: