طهران قدیم، زورخانه
در مقاله زیر که از سری کتابهای طهران قدیم ، نوشته جعفر شهری می باشد، وی با زبان فارسی تهرانیهای آن زمان به توصیف زورخانه، در اوایل ایجاد آن و تبدیل تدریجی بسیاری از آنها به محیطی فاسد، پرداخته است. این نوع سبک نگارش در این دوره کمی غیر معمول است، علارغم آن، درست همین امر، این نوشته را از سبکهای رایج، متمایز ساخته بر شیرینی آن می افزاید و از طرف دیگر خوانندگان عزیز، با مطالعه این مقاله، با این نوع سبک و سیاق نگارش که تا حدود نیم قرن پیش در تهران رایج بوده است، آشنا می شوند. س
زور خانه
زورخانه محلی بود که در آن ورزش باستانی انجام می گرفت یعنی تمرین و تعلیم تیروکمان و گرز وشمشیر و سپر و آنچه که در ازمنه پیش معمول بوده بکار گرفته می شد، در شنائی که گر با حریف روبرو شده او را بر زمین افکندند چگونه با او برخورد کنند و در میل گرفتنی که گرز و شش پر و کله گاو را در جنگ بکار ببرند و چرخیدنی که سرشان از بلوای جنگ و غوغای آن به دوران نباید و کباده ای که کمان کشی و سپرگیری را تمرین بکنند و کشتی ای که بتوانند با حریف دست و پنجه نرم بکنند .س
محل این ورزش که زور خانه نام داشت شامل سر پوشیده ی طاق گنبدی ای بود در محوطه ای در وسط که به سطح و قطر پنج شش متر به مقدار یک ذرع و کمتر بطور مدور از زمین پائین نشسته نام گود گرفته بود در دیواره هائی گچ کرده و لبه ای چوب بندی شده و زمینی خاک رُس ریخته ی صاف کرده نم زده و فضائی در اطراف به عرض دو سه متر و کمتر و زیاد تر جهت استراحت و رخت کن و تماشا و محلی در جلو ساخته شده از چوب و تخته ، باجه مانند بنام سردم که مرشد یعنی گرداننده ورزش و زورخانه در آن جا می گرفت با ضرب بزرگی که ابزار کار مرشد یعنی گردانندۀ آن بود و پیشخوانی در جلو که منقل پر آتشی جهت گرم کردن پوست ضرب روی آن قرار داده شده یا اجاقی منقل مانند که از گل و گچ در آن ساخته شده بود و زنگ زنگوله ها و آویز و عکس و شمایل هائی که به در و دیوار این سردم زینت بخش می گردید، با صدای خوش آهنگی همراهِ در سینه داشتن اشعار مناسب که لازمه کار مرشد می آمد. س
وسائل ورزش
ابزار ورزش عبارت از تخته شنا (شنو) بود از تختۀ ضخیمِ کم پهنائی به طول هفتاد هشتاد سانت با دو پایۀ کوتاه که روی زمین قرار می گرفت و میل های کوچک و بزرگ و سبک وسنگین چندی که در محل مخصوصی بالای گود نهاده شده بود وکبادهای کمان مانند از آهن با دستگیره ای که وسط آن تعبیه شده جهت راحتی دست کهنه پیچی شده بود و زنجیری آزاد که به دو سر این کمان بجای زه بسته شده به آن حلقه ها و پولک های درشت آهنی ای بند شده بود که هنگام تکان دادن سرو صدا و جدنگ وجورونگ وهماهنگی با ضرب مرشد می نمود و سنگینی شامل دو تخته ضخیم، همانند سپر سپاهیان رم و یونان قدیم به اندازه یک ذرع قد پنجاه شصت سانت عرض و دستگیری که در وسطش تعبیه شده بود و زینت زورخانه عبارت از : فرش قالی یا لنگ های قرمز ستاره ای روسی ای که روی حصیر یا نمدِ دور غلام گردش گسترده شده خمره یا تغارِ آب خوردنی که کنار نهاده شده و قهوه خانۀ کوچکی در گوشه ای از آن و عکس وتصاویر متعددی از سرجنبابان ورزش و ورزشکاران و زورمندان که به مقابل در ورودی نصب شده بود و در کوتاه یک ذرع ارتفاعی که مدخل یا ورودی آنرا تعیین کرده بود. س
از ضروریات مرشد
گفتیم که مرشد زورخانه باید خوش صدا و صاحب نوا و آهنگی دلنشین باشد چه لازم بود با آواز و کلمات خود و صدای ضرب حرکات ورزشکاران را تنظیم بکند و صاحب حافظه و دانش شعری و خواندن آن که به تناسب حال و صورت ورزش از حماسی و مراثی بزبان آورده گرم کنندهٔ ورزشکاران بشود و ورزشکاران آن از تن و توشه داران از به ریش رسیده به بالای خوش نام غالباً از داش مشدی [ 1]
ها و لوطی باشی ها و باباشمل ها و داش [2]ها، همراه صفاتی خصائل پسندیده هرچند بظاهر و کهنه ورزش کارها و خاصه میاندار [ 3]
هایشان در آراستگی به صفات و خصال حمیده ی جوانمردی بر دستگیری فقرا و ضعفا و ایستادگی در برابر اقویا بر رفع ظلم و تعدی بر مظلومین و رسیدگی به حال درماندگان و بیچارگان و از بارافتادگان و بیوه زنان و یتیمان و اموری از این قبیل که از شرایط ورزشکاریشان بود. س
شرایط ورزشکار
تازه واردینشان نیز چنان چه اشاره شد حتماً به ریش رسیده ها و از آب و گل درآمده ها و دور از بد نامی ها و اینکه ورود به زورخانه را تنها جهت تمشیت بدن و تهذیب اخلاق بخواهند واینکه سر اطاعت و ترتیب خود به مرید و مرشدشان که زشتی و سابقهٔ نکوهیده نداشته چه مؤثر در آینده شان بوده، در پهلوانی و نام آوری موجب سرافکندیشان می گردید و میان دار هر زورخانه که بر دیگر زورمندان زورخانه از حیث زور و لااقل حرمت سر آمد بوده مطلع از کل امور ورزش و مسائل آن مخصوصاً کشتی و حریف شکنی بوده باشد. س
از آنجا که تفصیل کار زورخانه در جلد اول کتاب «گوشه ای ازتاریخ اجتماعی تهران قدیم» خود این نگارنده آمده است در اینجا تنها به مسائل کلی آن اکتفا نموده که گفته شود کوتاه بودن در آنبه این خاطر که ورزشکار و هر وارد به زور خانه را وارد به تعظیم و قبول حرمت و تقدس به آن نموده، از اولین قدم تواضع وفروتنی ملکه بگرداند، چنان که حتماً هنگام ورود باید خم شده به آن پا بگذارند چه کوتاهی در مانع آن بود که کشیده قامت وطبیعی بتوانند وارد شوند و نیز اولین اشعار مرشد در شروعورزش در تواضع و فروتنی مانند: س
س
«تواضع سر رفعت افرازدت، تکبر بخاک اندر اندازدت» س
بود ودومین آن که: س
س
«تواضع کند هوشمند گزین، زند شاخ پر میوه سر بر زمین»س
یعنی هر چه درخت پر میوه تر شود افتاده تر میگردد اندیشهٔ نزیه و آنچه که برازندهٔ یک زورخانه بیا می باشد، در تشابه با مولایشان علی(ع) که همه خصائل زند و ورع را با دلیری و شجاعت و نیرومندی جمع داشته بود، چنانچه امین ترین فرد یک محل ورزشکار و خاصه پهلوان آن بود که مردم میتوانستند در غیبت و مسافرها زن و بچهٔ خود را بدست ایشان بسپارند و در حل معضلات و اختلافات خانوادگی از آنها استعانت بجویند و همچنین در منازعات محلی که کمک از پهلوان بخواهند. لذا بر مبنای این اصول جهتشان دعای میاندار زورخانه مستجاب ترین دعاها بود که گرفتاران و بدهکاران و بیمارداران به آنها توسل می جستند و عرق بدن پهلوان که برایشان بسان خاک تربت در بیماری ها شفا بخش بشمار می آمد.س
زورخانه های معروف
اسمی ترین زورخانه های تهران یکی زورخانهٔ سقاخانهٔ نوروزخان بود و یکی زورخانه حاج سید حسن رزاز و دیگر زورخانه حاج محمد صادق بلورفروش و زورخانه غلام بلند و زورخانه سنگلج و زورخانه چهل تن و ورزشکاران نامی آنروز صاحبان همین زورخانه ها که هر یک صاحب نام و مقامی بودند و دراواخر سر آمد همه، ارباب من صادق یا حاج محمد صادق بلورفروش که با پهلوان روسی سرشاخ [4]
شده بود. س
در هر زمین هماورد میطلبد و پشت همه حریفان را خاک می رساند تا به ایران میرسد و حریف می خواهد و پهلوانها که نام و آوازه و هنرنمائی های زورمندی او تسمه از گرده شان کشیده بوده از مقابله اش سر باز می زنند مگر ارباب محمد صادق که شبِ روز موعود را به ذکر و نماز و استغائه گذرانده در هماوردی، که همه اهل شهر به تماشا گرد آمده بودند در پس و پیش و پیچ و تاب اول به زیر دو شاخش رفته از جایش کنده از پشت به زمینش می مولد که فریاد احسن(احسنت) آفرین و غریو شادی حاضران به آسمان کشیده اشک ذوق از دیده ها جاری شده پهلوان روسی با خفت راه بازگشت در پیش گرفته در هیچ کشور دیگر نیز ظاهر نمی شود و به افتخار او تهران و شهر ها تا یک هفته چراغانی شده مردم هفت شب و روز سور و سرور نموده آتشبازی ها به راه انداخته مهمانی ها می دهند و از طرف سلطان احمد شاه هم که به مدال و شالِ افتخارِ جهان پهلوانی مشرف می شود! س
اگر ورزش زورخانه شیرین کاری ها داشته اسم و آواز هائی می آورد اما این ورزش زیرک ساز و بدن ساز نمی توانست باشد که گردن ها را کلفت و گونه ها را استخوانی و شکم ها را بزرگ و بالا تنه را سروته یکی می نمود و اشتهای زیاد و پرخوری فوق العاده که ورزشکار را فردی عاطل می نمود ، چه یا ورزش بود و یا گرسنگان و یا خوردن و پس از آن هم که به کناری لمیدن و این که رفع خستگی بکنند. س
زورخانه ها و ورزشکاران بعد
طهارت و تقوا و پاکدامنی و خلوص نیت و توسل و توجه خالص از آن ورزشکاران بود و تشکیل روضه و تعزیه و تکیه بندی و راه انداختن دسته جات سینه زنی و عزاداری مخصوص ورزشکار و زیر علم اصلی دسته رفتن بعهدهٔ پهلوان محل و دستور و تکلیف و ارائه طریق و سخن پهلوان در حکم سکه صاحبقران [5]
که هرکس باید آنرا قبول داشته باشد، تا کم کم و با نو و کهنه شدن و از میان رفتن ورزشکاران قدیمی و روی کار آمدن تازه کاران ورزش زورخانه که تنها محل و یگانه ورزش آن زمان بود کیفیت عوض کرده به صورت بازی و بازی خانه و مکان سرگرمی و وقت گذرانی و جیب کنی و گدائی و مانند آن درآمد و بلکه وسیلهٔ هرزگی و شیطنت و امور دنیئه گردبادهای ریش داران و صاحب صولتانش به بچه مزلف ها و بچه بی ریش ها مبدل شده پهلوانهایش هرکدام ارباب[6]
و آدم [7]
دار شده جوان وجوانانی را به اسم نوچه[8]
همراه خود وارد گود نموده درس پرروئی و خباثت و رذالت بیاموزند و به ریش رسیدن و زورمند شدن هنرشان شرارت و سکه زیاد گوئی و چاقوکشی و بساط برهم زنی و باج گیری و آزار و اذیت این و آن و هرچه که وسیله اش بتوانند مفت خورده یَلّلی [9]
بکنند.
س
همچنین احوال زورخانه و مرشدشان که در آنها اشعار حماسی شاهنامه و عرفانی مولانا و شیخ عطار و سنائی و مراثی محتشم و غیره به بیانات عاشقانه و تعریف و توصیف سر و زلف و پست و بلند ابدان دلبران مبدل و کله های تراشیده و ریش های بلند و سبیل های مردانه به سرهای عطر و روغن زده و زلفان شانه کشیده ی فَرق از این سوی و آن سو باز کرده و صورت های از ته تراشیده ی بعضی بند انداخته تبدیل و سخنانشان هزل و کلماتشان هجو و مطالبشان از اسافل و تعریف و توصیف های دور همی شان همه از جنگ و نزاع و فریب و اغفال پسران و وحشی گری و دعوا راه انداختن ها و دکان و حجرهٔ این و آن و کافه و عرق فروشی و بازارچه بهم ریختن باشد. س
درِ کوتاه زورخانه که تا پیش از این معلم تواضع و فروتنی معلوم شده بود محل انگشت رسانی به یکدیگر و صدای زنگ و صلوات و به ضرب کوبیدن مرشد که تا آن زمان بخاطر بزرگتر ها و سادات و پهلوانان و پیران و محترمین به صدا درمی آمد اکنون بخاطر بر و رودارها و غَنج و دلال دارها و میان داری و دعا و ثنای میاندار که تا این زمان یا بخاطر عید و عزای بزرگان دین و یا به جهت دستگیری پهلوان و ورزشکار بار افتادهای انجام شده که می خواستند برایش پول جمع کرده یا گلریزان [10]
بکنند. س
صورت کلاشی و گدائی و جیب کنی گرفته و اینکه خرج قمار و عرق و الواتی تهیه و با فراهم ساختن چند همدست و توسطشان پول های پردار[11]
دادن جیب دیگران لخت بکنند،و بسا و بسا خلافکاری های دیگر تا آنجا که زورخانه به صورت مفسده خانهای درآید که محترمین پا گذاردن جوانان و کس و کار خود را به آن منع بکنند. س
هر محل یکی دو زورخانه نامی و چند بدون نام تازه به ظهور رسیده داشت که در نامی های آن ورزشکاران سرشناس و پهلوانان نامی جمع می شدند و در غیر آنها نوچه های نیمه پهلوان و ورزشکاران تازه کار که میخواستند خودسازی بکنند و زورخانه داری شغل دوم بعضی که یا پولی داشته زورخانه ای برای اسم و رسم و نفع اضافه می ساختند و یا کار دیگری داشته این تفنن و جنبی آنشان بود. س
هرگز برای ورزش اجرت مشخص معین نشده بود و پرداختی آن همت عالی بود که هرکس به فراخور جیب و شأن خود در خارج شدن از زورخانه از چهار پنج شاهی تا چند قران جلو سردم می گذاشت و البته هم که این اجبار نداشت تا هر مرتبه و هر روز بدهند و ورزشکاران اول یعنی پیر ورزشکار یا پهلوان و میاندار آن که معافیت داشته همان حضور و مقدمشان پرداختیشان بود و چه بسا که در گلریزان ها نیز سهمی از عواید دریافت می کردند. س
اصطلاعات متن
س
[1] از لشوش محترم پول پیدا کن و پول خرج بکن سر در سروهمسردار تا حدی قابل احترام. س
س
[2] جاهل های خودنمای به گردن کلفتی آماده به شرارت تازه سربه میان سرها آورده که مگر حرمت از جهت شر بودن و دریدگیشان بگذارند.س
س
[3] گرداننده ی گود،مربی،داور،پیشکسوت
س
[4] گلاویز شدن،به مبارزه بر آمدن ، در هم آمیختن
س
[5] سکهٔ سلطان مقتدر .یکی از القاب سلاطین قاجار خاصه ناصرالدینشاه.س
س
[6] در اینجا در معنی مرد بدکاره ای که همجنسی را بزنی داشته باشد.س
س
[7] در سه معنی مختلف،اول انسان .دوم مذکر وپیشکار شخصی صاحب مقام و سوم مفعول و مذکری که برای فردی معین صورت همسر داشته باشد.س
س
[8] شاگرد.تحت تعلیم .جوانی که جهت فراگیری فنون ورزش و کشتی خود را در اختیار پهلوان یا ورزشکار ارشد گذارده باشد.س
س
[9] راست راست راه رفتن و خوردن. با سرباری و کلاشی و دریدگی و بیگارگی نان خوردن. در صورت سینه به جلو دادن و با دست های نیمه خم حرکت دادن راه رفتن،و این مفهوم که فلانی چه میکنه؟یلّلی می کنه. یعنی راه می رود مفت میخورد،با پسوند تلّلی مثل یلّلی تلّلی.س
س
[10] جشن مانندی جهت جمع اعانه که برای دوستان و آشنایان و سرجنبانان کارت دعوت یا مأمور دعوت فرستاده،زورخانه را آذین بسته شیرینی و شربت نهاده، پی از یک سلسله شیرین کاری های از طرف ورزشکاران مانند کباده کشتی و میل بازی ، میان دار یا گوینده ی دهن داری از حاضران پس از ذکر مصیبتِ روضه مانندی شرح گرفتاری شخص منظوری را بیان کرده طلب مساعدت می نمود و از طرف حضار که هرکس به فراخور حال پولی میان دسته گلی گذارده بود به میان دار یعنی گوینده می سپرد، در این نظر که نه دهنده از کم و زیاد پرداختی خود شرمنده شده نه گیرنده که نه پول و نقدینه که صورت صدقه و اعانه داشته بلکه دسته گل دریافت می نمود و نه شخص مورد نظر تا بی آبرو نشود معرفی می گردید،لاکن در این زمان کار به آنجا رسیده بود که شخص مثلّا مستمند بقول گوینده بار افتاده شق و رق و با گردن کلفت و پر روئی تمام رودرروی مرد نشسته نظر به پرداختی ها می نمود و دسته گل ها که به پول نقد تبدیل شده و با چشم همچشمی انداختن دهندگان که از هر کس زیادتر اخذ بکنند.س
س
[11] پول قابل توجهی که کس وکسانی به تحریک و در رودربایستی دیگران انداختن که کمتر از آن ندهند بطور معلوم داده در آخر با حق السهم خود دریافت بکنند.س
منبع:س
طهران قدیم
جعفر شهری
xivhk rndl_c,vohki کد ثبت در آرشیو فصلنامه