مقدمه
همانطور که همه علاقمندان به تاریخ علم مطلع هستند، در اواخر قرن نوزدهم میلادی و اوایل قرن بیستم، به تدریج علمی بوجود آمد که آنرا مکانیک کوانتم نام نهادند. اساس این علم را می توان تحقیقات ماکس پلانک در زمینه تابش نور بر روی اجسام سیاه دانست. به نظر می آید پلانک اولین کسی باشد که در دوران معاصر از کلمه کواتنم به مفهوم یک قطعه یا یک تکه خیلی کوچک، استفاده نمود.س
به دنبال همین تحقیقات، هایزنبرگ «اصل عدم قطعیت» را در سال ۱۹۲۷ فرموله نمود و به همین دلیل و تحقیاتی دیگر، نامش به عنوان پدر مکانیک کوانتم ثبت شد. در همان سالها، اتفاقات علمی دیگری رخ داد که خبر از پایان تفکرات دکارت - نیوتنی می داد. از جمله آنکه، آلبرت آینشتاین طی مقاله ای اعلام نمود که معادلات نیوتنی، تنها در بخش و وضعیت محدودی، صحت پیدا می کند. کمابیش در همان دوران، ماکس بورن، ورنر هایزنبرگ و پاسکال جوردان ، «مکانیک ماتریسی» را فرموله نمودند. در سال ۱۹۲۶اروین شرودینگر معادله مکانیک کوانتم خود را با نام «معادله موج» ارائه داد و درست در همان سال، جان هاسبروک، کتابی
[1]
که شاید بشود آن را «اصول کوانتم و طیف خطی (نور)» ترجمه نمود، منتشر ساخت. حول و حوش همین دوران، دانشمندان معتبر دیگری نیز به نظریه پردازی در مورد طرز فکری پرداختند که با سرعت نام «مکانیک کوانتم» را کسب نموده بود. س
همه آنچه باعث ایجاد این علم شد، چه در زمینه محاسبات ریاضی و فرمولهای مربوطه، که برخی از آنها به علت خروجی بی نهایت در محاسبات، چندان قابل قبول نبوده و نیستند، و چه از نوع فلسفی و احتمالات، مانند نظریه «گربه شرودینگر» و از انواع دیگر آن، که آلبرت آینشتاین آنرا ایدآلیسم فیزیکدانان می نامید، یقینن یک پیام بسیار مهم را در بطن خود به ارمغان آورد. این پیام آن بود که دوران تفکرات علمی، از زاویه جهانبینی خشک و یکسویه نیوتن و دکارت به پایان رسیده است و اینک لازم است به پدیده ها با دیدی جدید و از زاویه ای متفاوت نگریست.س
نظریه ای جدید در مورد ارتباط کل با اجزاء
اینک از آن دوران، حدود یک قرن می گذرد و متاسفانه شاهد آن هستیم که علم مکانیک کوانتم نیز به قول آینشتاین: "ما را حتی قدمی به راز آن قدیمی ترین (خدا) نزدیک نکرده است.". این علم نیز مانند همه علوم دیگر، ناتوانی خود را در تشریح ایجاد جهان هستی به اثبات رسانده است. در این وضعیت ، لزوم گشایش دریچه ای جدید که از آن بتوان با دیدی متفاوت به پدیدهای تاثیرگذار در ساختار جهان هستی نگریست، احساس می شد.س
با ارائه علوم تلفیقی در پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان که برگرفته از آموزش های استاد نورعلی الهی می باشند، حال زمان آن فرا رسیده است که از تفکرات کوانتمی هایزنبرگی نیز پافراتر نهاده، مرز دانش را کیلومترها جابجا نماییم. با پی گیری و مطالعه مقالاتی که تا این ساعت در بخش علوم تلفیقی پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان انتشار داده ایم، اهل فن و صاحبان خرد به این امر پی می برند که این تغییر در دیدگاه علمی، هم اکنون آغاز شده است .س
یکی از معضلاتی که هیچکدام از علوم آکادمیک، از جمله مکانیک کوانتم، فیزیک ذرات و یا بیولوژی در کلیت خود، هرگز بدان نیاندیشده اند و می توان گفت هنوز در حاکمیت تفکرات دکارتی-نیوتنی قرار دارد، مسئله ارتباط کل با اجزاء می باشد.س
حدود پانزده سال پیش، هنگام جمع آوری دستنوشته هایم که نتیجه تحقیقات سالهای پیش از آن بود، به مقاله ای در این مورد برخورد نمودم و با طراحی چند گرافیک و فرموله نمودن آن از نظر ریاضی، توانستم نتیجه تحقیقاتم را در قالب یک نامعادله علمی درآورم. در تاریخ پنجم ماه آپریل سال ۲۰۱۹ میلادی در بخش علوم تلفیقی پژوهشکده اندیشه آنلاین آلمان، تحت عنوان «مبحث دوم. بررسی مرحله جمادی-قسمت دوم» این طرح و فرمول ریاضی مربوطه را منتشر نمودم، بدون آنکه به تشریح آن بپردازم، زیرا برای تفسیر این نظریه، لازم بود ابتدا مطالب علمی دیگری در این پژوهشکده انتشار یابند. تصور می کنم اینک موقع آن فرا رسیده، به این امر پرداخته شود. زیرا این مطلب را یکی از مهم ترین مسائل علمی و آکادمیکی می دانم که در تشریح بخش کوانتمی هر ماده، از یک اتم ساده تا موجود به غایت پیچیده ای چون انسان نقش اصلی را بازی می کند.س
طبق این اصل:س
س " در هر سیستم بیولوژیک، کل مجموعه، همواره بزرگتر است از مجموع اجزای تشکیل دهنده آن سیستم. این تفاوت در اندازه، به تدریج افزایش می یابد"
س
برای روشن شدن این مطلب ابتدا به گرافیک زیر توجه فرمائید.س